تاریخ انتشار: 1403/1/31 18:7     /     کد خبر : 6963     /     دسته خبر : هنری
---------------------------------------------------
علیرام نورایی متولد 18 فروردین 1356 در تهران بازیگر سینما و تلویزیون میباشد. او فارغ التحصیل رشته کامپیوتر از دانشگاه جهاد است.
چند سالی است که متاهل شده ام و زندگی خیلی خوبی دارم. امیدوارم چشم نخوریم. (می خندد) همسرم هنرمند نیستند اما هنر سینما را دوست دارند. در مورد پیشنهادهایم با ایشان صحبت می کنم و در قبول نقش ها از مشورت های ایشان استفاده می کنم.
در برخی مجله ها و سایت ها همسر علیرام نورایی را صبا تاجیک معرفی کرده اند، اما تا چه اندازه این مطلب واقعیت دارد هنوز به طور رسمی از سوی یک منبع موثق تائید نشده است. تنها در حد یک گمان هست بیشتر این احتمال که صبا تاجیک همسر علیرام نورایی باشد بیشتر با توجه به عکس های که علیرام نورایی از خود و همسرش در اینستاگرامش منتشر کرده است به وجود آمده که عکس همسر علیرام نورایی بسیار شبیه تاجیک مدلینگ معرف هست. صبا تاجیک متولد 10 دی ماه 1367 اهل تهران حوالی تجریش است.
بله من عاشق شدم و یکبار عشق واقعی را تجربه کردم . من در برهه ای از زمان عاشق شدم که اصلا به ازدواج فکر هم نمیکردم و اصلا جزو برنامه های زندگی ام نبود. اما دیدن همسرم تمام معادلات من را به هم ریخت و مسیر زندگی ام را تغییر داد . ما حدود 6 سال است که ازدواج کرده ایم و خداروشکر زندگی آرام و خوبی داریم.
علیرام نورایی در برنامه دورهمی مهران مدیری از سه نفره شدن خانواده اش در سال 97 خبر علیرام نورایی برای اولین بار در برنامه دورهمی اعلام کرد که قرار است به زودی پدر شود و خانواده آنها به زودی سه نفره میشود.
بزرگترین معضلات جامعه
توهین در فضای مجازی یکی از بزرگترین معضلات جامعه ما است و من حتی برای رفع این معضل در چند سال پیش کمپین لطفا توهین نکنیم را به راه انداختم و برای ترویج آن بساری تلاش کردم . متاسفانه اوضاع فضای اجتماعی ما بسیار نابسامان است.
من آدم به شدت حسودی هستم ، اصلا مگر میشود فروردینی باشی اما حسود نباشی؟!
من زمانی که به دنیا آمدم نوه ارشد هر دو خانواده بودم و زمانی که برادرم پدرام به دنیا آمد درحالی که تنها 2 سال داشتم بند ناف برادرم را کندم و پدر و مادرم مجبور بودند برادرم را بالای کمد بگذارند…
دوستان هنرمند و فوتبالیست
من با خیلی از همکارانم دوست هستم. اما ارتباطی که در آن رفت و آمد باشد و صمیمی تر باشیم با سیاوش خیرابی و محسن افشانی است که ارتباط تلفنی دارم. از میان فوتبالیست ها با هیچ کدام دوست صمیمی نیستم.
علیرام نورایی پارکور
مربی ورزش پارکور در قاره کهن است. او در زمینه ورزشهای رزمی نیز فعالیت دارد.
من خیلی اتفاقی وارد این حرفه شدم .من سال 75 در دانشگاه نرم افزار میخواندم ، دو خانم برای تکمیل پایان نامه به دانشگاه ما آمده بودند و خیلی اتفاقی به من پیشنهاد بازی در پایان نامه داده شد و از همان زمان کامپیوتر را رها کردم و مشغول بازی در آمفی تئاتر شدم و از آن به بعد سرنوشتم عوض شد و سال 79 با سریال شب آفتابی قاسم جعفری به تلویزیون معرفی شدم و فکر میکنم در مجموعه 70 کار سینمایی و تلویزیونی انجام داده باشم.
وی از سال 1375 فعالیت خود را در زمینه تئاتر شروع کرد و همچنین فعالیت سینمایی خود را در سال 1384 با ایفای نقش در فیلم سینمایی گرگ و میش آغاز نمود. از دیگر فعالیت های وی می توان به حضور در تئاترهای مختلف، فیلم های کوتاه، جشنواره تئاتر دانشجویی و مجموعه های تلویزیونی اشاره کرد.
وی تا کنون در سریال های آسپرین (سینمای خانگی) پول کثیف، جابربن حیان، ماتادور، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، سینمایی سیب ترش، قلاده های طلا، پله، همیشه سینما و شاید برای شما هم اتفاق بیفتد در اپیزودهای شب شکار، گنجشک های شاهد، نور در تاریکی، بعضی آرزوها بازی کرده است.
در خلاصه داستان این سریال آمده است که آسپرین داستان یک پزشکی است که قصد دارد بر روی یکی از بیماران مرد خود آزمایش های عجیبی و غریبی انجام دهد. اما نتایج آزمایش ها چیزی خارج از تصور پزشک روی می دهد و اوضاع بیمار از کنترلش خارج می شود و باعث می شود سریال به شرایط پیچیده و معمایی سوق پیدا کند.
در خلاصه داستان این سریال آمده است که مرد ثروتمندی در آستانه ورشکستگی هست و به خاطر هزینه های بالای خانواده خود نمی تواند کار خود را پیش ببرد در همین زمان یک رستوران متروکه در شمال کشور به عنوان ارث به همسر این مرد می رسد. محبوبه همسرش خانواده را راضی به رفتن به شمال و اداره این رستوران برای سر و سامان دادن دوباره به زندگیشان می کند و …
امپراطور جهنم (1395 ،پرویز شیخ طادی)
جشن تولد ( 1394،عباس لاجوردی)
بی خوابی اسب ها (1394، شهرام اسدزاده)
یتیم خانه ایران (ابوالقاسم طالبی، 1393)
استرداد (فیلم 1390)(علی غفاری، 1390)
هشتمین روز هفته (امیر سائلی، 1390)
قلاده های طلا (ابوالقاسم طالبی، 1390)
گلوگاه شیطان (حمید بهمنی، 1389)
نفوذی (فیلم 1387) (احمد کاوری، مهدی فیوضی، 1387)
گرگ و میش (فیلم 1385) (قاسم جعفری، 1385)
بازنده (قاسم جعفری، 1383)
سریال گاندو
از یادها رفته
سارق روح
سریال اینترنتی نفوذ
فیلم نیمه بلند پله
تله فیلم ساعت به وقت صفر
یک روز قبل
قفسی برای پرواز
تله فیلم نامه
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
عملیات 125
تله فیلم کارد و پنیر
هوش سیاه
تله فیلم یکی از میان ما
مردان تاریخ ساز
تله فیلم خط باریک
تله فیلم گروگان
تله فیلم راهی عاشق
تله فیلم خواب برفی
شب مهتاب
تله فیلم حضور
تله فیلم بی پایان
ازنفس افتاده
جابربن حیان
پول کثیف
کمکم کن
تئاتر یکی از خیلی ها
تله فیلم شب مهتابی
خواهران غم
تله فیلم رفقای خوب
مسافری از هند
آخرین آواز ققنوس
شب آفتابی
سایکودرام
راهی به ملکوت
جاده چالوس
آسپرین
اهل فضای مجازی هستید؟ اگر فضای مجازی را از شما بگیرند چکار می کنید؟
اگر فضای مجازی را از من بگیرند، وقت برای زندگی کردن برایم بیشتر می شود . تکنولوژی بخش اعظمی از زندگی ما را گرفته است و اگر یک باره از مردم گرفته شود، یک خلاء بزرگی ایجاد می کند. فکر می کنم فضای مجازی برای ما که باید با مخاطبان خود ارتباط داشته باشیم و نظرات آنها را بدانیم، خیلی کمک کننده و اجتناب ناپذیر است، اما تاوان سنگینی دارد و آن دور شدن از یکدیگر است.
الگوی علی رام نورایی در بازیگری کیست؟
من قبل از اینکه بازیگر شوم و حتی قبل از ورود به دانشگاه، شیفته مرحوم خسرو شکیبایی بودم. همبازی شدن با شکیبایی افتخاری است که هرگز نصیبم نشد و همین مسئله بزرگ ترین حسرت زندگی ام است.یادم می آید که آن زمان ضبط دو کاسته داشتیم باندهای آن را جدا می کردم وکنار گوش هایم می گذاشتم و با صدای آهسته دکلمه های خسرو شکیبایی را گوش می کردم و آرامش می گرفتم. هم صدا و هم بازیگری زیبای شکیبایی شیفته ام کرده بود. وقتی بعدها از کسانی که با ایشان همکاری داشتند اخلاق و رفتار حرفه ای او را شنیدم سعی کردم از ایشان الگو برداری کنم. البته من کجا و خسرو شکیبایی کجا؟
بعد از فیلم قلاده های طلا ، مسعود فراستی که همان طور که خودتان می دانید خیلی به ندرت پیش می آید که کار فیلم ساز یا بازیگری بپسندد، بازی مرا در این فیلم پسندید و تعریف کرد. حتی اسمی از من نبرد و گفت:اون پسر قد بلنده، که وقتی ابوالقاسم طالبی گفت علی رام نورایی، فراستی تأیید کرد. برای من خیلی خوشحال کننده بود چون من برای قلاده های طلا خیلی تلاش کردم و زحمت کشیدم تا دیده شوم و این موضوع که منتقدی در حد و اندازه فراستی از بازی ام تعریف کرد باعث شد این گونه خوشحال شوم. باید بگویم که نقد بد نیست چون باعث رشد و بالندگی هنرمند می شود. در حالت کلی نباید نقد موجب ناراحتی فرد شود ولی نقد نابجا و از طرف کسانی که علم نقد را ندارند پذیرفته نیست. چون گاهی اوقات به خودمان اجازه می دهیم در مورد دیگران بلند بلند فکر کنیم. در موردشان قضاوت کنیم و هرچه از دهانمان بیرون می آید در مورد افراد بر زبان بیاوریم. من به تمامی مشاغل احترام می گذارم اما آیا یک نانوا، راننده تاکسی یا فروشنده سوپرمارکت علم نقد را دارد؟ اگر علاقه به نقد دارد حداقل در موردش کسب دانش و آگاهی کند. نباید هر کسی از هر جایگاهی وبا هر وسیله ای منتقد سینما شود.
بهترین و بدترین خاطره کودکی شما؟
تک تک لحظات کودکی ام بی نهایت بی نظیر و خوب بود که البته خیلی از آن دور شدم. بدترین اتفاق دوران کودکی ام از دست دادن پدربزرگم بود. چون واقعاً دوستش داشتم وقتی من 6،7 ساله بودم درگذشت. این مرگ به دنبال چند سال خانه نشینی و زمین گیر شدن ایشان اتفاق افتاد. من هیچ وقت جلوی دیگران گریه نمی کردم و با آنکه پسر بچه شش، هفت ساله ای بیش نبودم، وقتی همه می خوابیدند سوگواری می کردم. آن زمان خیلی مأخوذ به حیا بودم.
اهل موسیقی هستید؟ صدای کدام خواننده ها را می پسندید؟
بله و موسیقی گوش می دهم. یک خاطره جالب از این سؤال دارم. وقتی سال 80 سریال شب آفتابی و نقش بهنام را بازی کردم که اولین کار حرفه ای من بود به یک مجله وزین دعوت شدم و با من مصاحبه شد که البته در آن مجله چاپ نشد و در یک روزنامه زرد بدرنگ! منتشر شد. خبرنگار آن مجله وزین از من پرسیده بود که موسیقی بلد هستم یا خیر. من هم گفتم من فقط سوت می زنم. مصاحبه من در آن روزنامه زرد با این تیتر چاپ شد که،( بهنام شب آفتابی:فقط سوت زدن بلدم). این جمله با عکس من که برای اولین بار چاپ می شد، منتشر شد. به نظر شما این تیتر است؟!در مورد خوانندگان مورد علاقه، صدای بابک جهانبخش را دوست دارم.ضمن اینکه کنسرت امید حاجیلی فوق العاده پرانرژی بود.
در چه فیلم یا سریالی دوست داشتید بازی کنید که در آن نبودید؟
در سریال مختارنامه . چون من کار تاریخی را دوست دارم و این مجموعه هم از آثار مورد علاقه من بود و دوست داشتم در آن حضور داشته باشم، اما این افتخار نصیبم نشد.
تا به حال شده به خاطر پارتی بازی در فیلمی حضور پیدا کنید یا به همین دلیل از فهرست خط بخورید؟
بارها شده که شنیدم که اسمم در فهرست بازیگران یک پروژه بوده که چون برخی از آقایان دوست نداشتند من باشم، حذف شدم. ولی هیچ گاه یاد ندارم با پارتی در فیلمی بازی کرده باشم، این فرصتی بود که اتفاقاً انتظارش را داشتم اما خوشبختانه یا متأسفانه نصیبم نشد و هر قدم که برداشتم با تلاش و زحمت خودم بوده است.
تا به حال شده از حضور در فیلم یا سریالی پشیمان شوید؟
من از بازی در هیچ کاری پشیمان نشدم و همه کارهایم را دوست دارم. چون تمام لحظاتی که مقابل دوربین قرار گرفتم، برایم درس و تجربه بود که با هر نقش پرورش یافتم. من به تمام کارهایم در بازیگری افتخار می کنم چون هرکدامشان موجب رشد و یادگیری من شده است. من با تجربه هرنقش چیزهای جدید یاد می گیرم.
از اینکه مردم از شما استقبال نکنند چه حسی به شما دست می دهد؟
خیلی دفعات پیش آمده که با وجود اینکه مرا شناختند به طرفم نیامدند و استقبالی نکردند. هرچند که بر خلاف انتظارم بود و غافلگیر شدم. اما چند نفس عمیق کشیدم و با حفظ خونسردی آن مکان را ترک کردم.
اگر بازیگر نمی شدید، چه شغلی را انتخاب می کردید؟
رشته من مهندسی نرم افزار کامپیوتر است. مسلماً اگر بازیگر نمی شدم به سراغ شغلی در این رشته می رفتم چون درسم خوب بود. بازیگری ام یک اتفاق بود. در دانشگاهی که درس می خواندم، دپارتمان تئاتر هم بود. یادم می آید سال 75 بود که دو نفر از دوستان تئاتری به من پیشنهاد کردند برای تست بازیگری به آمفی تئاتر بروم. من که اصلاً در این فضاها نبودم و درک خاصی از بازیگری و تئاتر نداشتم و تا آن روز فقط یک نمایش تئاتر به نام «آن سوی آینه» را دیده بودم پیشنهادشان را قبول کردم و برای شیطنت و سر به سر گذاشتن بچه های تئاتر به سالن آمفی تئاتر رفتم.ولی رفتن همانا و از همان زمان 18 سال است که خط زندگی ام عوض شد. از همان اتد اول که برایم شوخی و خنده بود من به این سمت کشیده شدم و الان هجده سال است بازیگرم.
هنوز ورزش پارکور را دنبال می کنید؟
(نورایی دستی به سرش کشید) و گفت دیگر یک خرده سنم بالا رفته و شاید روزی 5-4 ساعت تمرین این ورزش دیگرجواب ندهد. اگر وقت داشته باشم حتماً ورزش می کنم ولی نه به شدت قبل چون بدنم از این ورزش دچار آسیب دیدگی هم شد. سال گذشته در دو پروژه تلویزیونی و سینمایی هم بازی کردم و زمانم برای ورزش کردن محدود شد اما سعی دارم از این به بعد ورزشم را دنبال کنم.
این ورزش را از چه زمانی شروع کردید؟
من در شهرک اکباتان بزرگ شدم. اکباتان شهرک عجیبی است که فکر می کنم مثل آن در دنیا وجود نداشته باشد. شهرک عجیبی که خیلی خواستنی است. در این شهرک هر اتفاق و چیزی به راحتی اپیدمی می شود. زمانی که ما، من و دوستانم ورزش پارکور را در شهرک شروع کردیم، متأسفانه اعتیاد به مواد مخدر در این شهرک بیداد می کرد که آن هم جریان همان اپیدمی است. این ورزش آن قدر برای جوانان جذاب بود که باور کنید مصرف مواد مخدر را کنار گذاشتند و به ما پیوستند. من خوشحالم و افتخار می کنم که به همراه دوستانم توانستم عده ای را از مصرف مواد مخدر و اعتیاد نجات دهم.
برای خودتان، سینما و مردم چه آرزویی دارید؟
داشتن لحظات شاد خوب را برای خودم و مردم آرزو دارم. لحظات شاد همراه با سلامتی و برطرف شدن مشکلات اقتصادی که مردم را درگیر کرده است.امیدوارم مردم از لحظه لحظه زندگی شان لذت ببرند و مشکلاتشان حل شود.
1403/9/11 8:43
1403/8/27 9:11
1403/8/11 1:45
1403/7/8 18:6
1403/5/16 13:42
1403/6/16 18:7
1403/6/2 12:16
1403/5/1 20:7
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
نام *
ایمیل *
وبلاگ
دیدگاه
سخن سردبیر
سخن تازه
سخن داغ
شهرهای شمالی
گوناگون
ادبیات
نیم نگاه
دلمشغولی ها
خواب ننه آقا
بسته خبری
دلنوشته ها
سرگرمی ها