تاریخ انتشار: 1396/6/27 15:23     /     کد خبر : 2875     /     دسته خبر : پنجره گفتگو
سخن نیوز:/ خبر آنلاین/نسرین وزیری/مردی که سربازیش را با وجود مدرک لیسانس، تنها به دلیل نتراشیدن ریشهایش در تربتحیدریه گذراند، نه پایتخت، این روزها منتخب مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری است. سیدهاشم بطحایی از معدود روحانیون عصر خویش است که هم محضر حوزه را تجربه کرده هم سنگر دانشگاه را؛ هم پایگاه اطلاعرسانیاش او را «مرجع» و «Grand Ayatollah» معرفی میکند هم دو مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه تهران و قاهر
او را به اجبار در دولت محمود احمدینژاد از کرسی تدریس در دانشگاه تهران بازنشسته کردند. آن هم در حالی که سخنگوی آن دولت به او گفته بود «مدرک تحصیلی شما تاجدار و با ارزش است و مدارک ما آبکی است». غلامحسین الهام هنوز هم استاد دانشگاه تهران است اما بطحایی را به جایگاهش در هیات علمی این دانشگاه بازنگرداند. به قول خودش مثنوی هفتاد من است، این حکایت. او که روزی در اعتراض به این روند برای رئیسجمهور وقت نامه مینوشت، امروز از خیرش گذشته، «از طلا گشتن» پشیمان شده و به عنوان حقالتدریس دروس تخصصی در دانشگاههای فارابی و... به «مرحمت» زمانه، «مس» بودن را تجربه میکند. اما دل پری دارد از این «حب و بغض»های اشتباه. هرچند خودش فارغ از این بغضها به نقد احمدینژاد و اظهاراتش در مناظرههای ۸۸ میپردازد که نه «مدعیالعموم» بود و نه «مدعیالخصوص» اما حرفهایی را علیه هاشمی و رهنورد زد که نباید میزد.او که میگفت زبانها و قلمهای آتش به اختیار باید روز قیامت پاسخگو باشند، درباره شرایط رهبری و نحوه تعیینش از سوی مجلس خبرگان گفت و افزود: خداوند انشاءالله مقام معظم رهبری را تا ظهور حضرت مهدی طول عمر عنایت کند؛ ولی بر حسب مشیت الهی اگر اتفاقی هم براي ايشان بیفتد، خدا کریم است و مردم نباید غصه بخورند و نگران باشند.
مشروح گفتوگو با این عضو مجلس خبرگان رهبری در کافه خبرخبرآنلاین را که در آستانه اجلاسیه این مجلس منتشر میشود، بخوانید:
شما از اعضای لیست "خبرگان مردم" در انتخابات خبرگان پنجم که مورد حمايت آیتالله هاشمی بود، هستید. آن زمان یک بداخلاقی رسانه ای شد و این لیست را لیست انگلیسی خواندند درحالی که این افراد مورد تائید شورای نگهبان با سابقه انقلابی گری و مبارزاتی بودند. بعد که وارد مجموعه خبرگان شدید، آنجا هم همین بحثها مطرح شد و منتقدین شما در ليست جامعتين، چنين نگاهي به شما دارند؟
ممکن است این حرفها و صحبتها هنوز هم در اذهان آنان باشد ولی دیگر اسم برده نمی شود و به زبانشان نميآيد. زماني که براي نامزدي در انتخابات ریاست جمهوری در وزارت کشور ثبت نام کردم، خطاب به آنها که لیست ما را انگلیسی خواندند، گفتم: «آیا من با این سابقه دیرینه در حوزه و سابقه انقلابي نیم قرني انگلیسی هستم؟ اگر من انگليسيام، همه آنها که اين نسبت را به من ميدهند هم انگلیسی هستند!» مردمي هم که آنجا بودند خندیدند و دريافتند که این حرف چقدر نامربوط است. ظاهرا با توجه به سابقه خوش افراد عضو اين ليست، آنها هم از نسبتي که دادند پشیمان شدند و حالا دیگر از این حرفها خبري نیست.
انصافا آنچه که از انقلاب می خواستیم، محقق نشد. بلا تشبیه، بلاتشبیه، بلاتشبیه ما درباره برجام می گوییم اگر آمريکا آن را پاره کند؛ ما هم آن را آتش می زنیم. خدا هم همین حرف را به ما می زند. اگر شما برجامتان را با خدا پاره کردید، خدا هم آتشش می زند. این اخطاری به همه است.
دو لیست متفاوت یکي از سوي جامعتین و یکي از سوي آيتالله هاشمی در انتخابات خبرگان پنجم ارائه شده بود. این بحثها مربوط به فضای رقابت قبل از انتخابات بود. بعد از اینکه انتخابات تمام شد و وارد فضای مجلس خبرگان شدید، این مرزها همچنان بین اعضا وجود دارد یا خیر؟
ممکن است که در ذهنیتشان هنوز هم همان رقابتها باشد ولی عملا رقابت آنچنانی بينمان نیست. در همان دور اول که مرحوم آیتالله هاشمی (رحمه الله علیه) در قيد حيات بودند، بحث کاندیداتوري برای کمیسیونها و هيات رئيسه خبرگان مطرح شد. من گفتم آقای هاشمی برای ریاست مناسب هستند. یک مرتبه یکی از همین آقایان مورد حمايت ليست مقابل ما، گفت «شما که معرفیاش ميکنید، به او رای هم بدهید». من هم گفتم «قطعا به آقاي هاشمي رای می دهم و افتخار هم ميکنم!».
شما به یکی از برخوردهایتان با منتقدين مرحوم هاشمي رفسنجاني اشاره کردید. در زمان حیات آقای هاشمی هم گاهي طوری ایشان را نقد می کردند که گویی سوابق انقلابي و مبارزاتي ایشان را نادیده می گرفتند. بعد از فوت ایشان برخی موضع شان نرم شد و برخی هم سکوت کردند. به نظرتان این افراد حالا در چه وضعیتی هستند؟
به نظرم کسی نسبت به شخص ایشان اشکال نداشت. نه در سیاستش و نه در کارنامه اش. اینکه اموالی را برای خودش قرار داده، زراندوزی و زورگیری کرده است؛ اصلا مستند نبود و کسي نميتوانست برايش مصداق بياورد. یک وقت من به خودشان هم تذکری دادم و عرض کردم که احمدی نژاد در رقابت انتخاباتی با شما، مهره ای نبود که در مقاام مقایسه و مقابله با شما باشد. من اگر جای شما بودم، در انتخابات 84 حتي ستاد انتخاباتي هم نمی زدم. چون شما یک سیاستمدار سرشناس بین المللی هستيد که همه شما را به خوبی می شناختند، کافي بود یک نطق تلویزیونی کنيد و به ملت شریف ایران بگوييد "شما که مرا به خوبی می شناسید، باز هم می خواهم خدمت کنم. مایل بودید به من رای دهيد". اینکه ستادی آنچنانی تشکیل دهید که تبليغاتش زیر سوال باشد، کار خوبی نبود. اتفاقا او هم نظر مرا پذیرفت.
نسبت به خود ایشان حرفی نبود. هرچند که برخی نسبت به او بی انصاف بودند؛ مخصوصا آقای احمدینژاد که نه مدعیالخصوص بود و نه مدعیالعموم. من دکترای حقوق هستم و خوب ميدانم که از نظر حقوقی او حق نداشت در مناظرات اينگونه درباره آقای هاشمی حرف بزند و اصطلاحا به پاي او بپیچد. درحالی که دعوای خصوصی هم نداشت و اگر هم داشت جای مطرح کردنش در دادگاه بود، نه در صداوسیما. او مدعی العموم هم نبود که بخواهد به عنوان مدعی العموم از ایشان استنطاق و سین جیم کند. واقعا بی انصافی کردند. حتی راجع به پرونده خانم زهرا رهنورد هم او حق نداشت پرونده زن مردم را در انظار 80 میلیون مردم ايران و حتي کل دنیا بیاورید و بگويد که این خانم را می شناسید، چه کاره است؟ تو چکاره ای که اینطور بگویی؟ همان کارگزینیای هم که پرونده را در اختیار ایشان گذاشته بود، کار نابجایی انجام داده بود و نباید این کار می شد.
البته برخی با نگاه سیاسی آقای هاشمی هم مشکل داشتند. مشخصا در حوزه امور مربوط به مجلس خبرگان، ايشان هم راجع به شورایی بودن رهبری و هم راجع به بحث جمهورت نظام و تاکید بر اهمیت آرای مردم، مواضعي داشتند که برخي ديگر نمايندگان مجلس خبرگان و مشخصا طیف نزديک به آقای مصباح یزدی، با آن مخالف بودند. در مورد این دو نوع دیدگاه مختلف داخل مجلس خبرگان، هستند چه بحث جمهوریت و اسلامیت نظام و چه بحث شورایی بودن رهبری نظر خود را بفرمایید.
به نظر می رسید که مفسرین یا ناآگاهانه یا خدای ناکرده از روي غرضورزي دیدگاه آقاي هاشمي را تفسیر می کردند. همانطور که در قانون اساسی و اساسنامه خبرگان رهبری هست، تا فرد جامع الشرایط برای رهبری وجود دارد، هیچکس از شورایی بودن جايگاه رهبري حرف نمی زند. شورایی شدن اين جايگاه مثل وضو گرفتن است که تا آب هست، نوبت به تیمم نمی رسد. ولی وقتی آب نیست، چاره نداریم، بايد تیمم کنیم.
اسنادي که به مصلحت است و مردم اگر بفهمند خوشحال مي شوند را باید برملا کرد اما اگر چیزهایی هست که اگر برملا کنیم، مردم ناراحت ميشوند و اظهار تاسف و تاثر ميکنند، به نظر می رسد که مصلحت نیست برملا شود.
این موضوع از اصول قانون اساسی و آئین نامه مجلس خبرگان است و آقای هاشمی حرف تازهای نزد. ایشان نگفته بود که با وجود فردی جامع الشرایط از نظر فقهی و حقوقی و از نظر سیاسی و مدیریتی سراغ شورايي شدن رهبري برویم. هیچ وقت نظر ایشان اینگونه نبود. منتها وقتی سوال می کردند اگر یک فرد جامع الشرایط نبود، چه باید کرد؟ ایشان می گفت که در اين صورت، بايد شورایی باشد. اين حقیقتی است که هست. حتي اگر در قانون اساسی و آيين نامه مجلس خبرگان هم صراحتا به اين موضوع اشاره نشده بود، روال کار بايد اينگونه پيش برود. بالاخره ما چکار بايد بکنیم؟ مسئله این نیست که شما فکر کنيد کسی ممکن است بمیرد. اما اين مساله حتي براي پيامبر خدا هم پيش آمد و او نيز درگذشت. وقتی ايشان رحلت فرمودند، عمر بر صورت خود زد و گفت که مگر پیغمبر هم میمیرد؟! ابوبکر هم به او گفت که در قرآن خطاب به پيامبر آمده است «انک میت و انه میتُ» يعني تو و دیگران همه می میرید. پس این توهین و جسارت نيست؛ وقتی راجع به پیغمبر اينگونه می گوید دیگران هم باید حساب کار خودشان را داشته باشند.
انشالله که خدا به مقام معظم رهبری طول عمر دهد و ایشان را سلامت بدارد. ایشان امروز بحمدالله جامع الشرایط و یک رهبر به تمام معنا هستند، البته مرگ تعارف ندارد و برای همه هست. برخي از آقاي هاشمي سوال می کردند که اگر اين اتفاق خداي نکرده بیفتد، شما کسی را براي رهبري سراغ دارید؟ ایشان هم ميگفتند که بالاخره انشاءالله کسي هست، اگر هم نشد، شورایی می شود. اما آقایان آن ابتدای حرف را رها کرده اند. مثل این است که از عبارت «لاتقربوا الصلاة و انتم سکرات» چنين برداشت کنند که ديگر نماز نخوانید! چطور لاتقربوا الصلاة را شنيدهاند اما انتم سکرات را نشنيدهاند؟ کل اين عبارت يعني در حال مستی نماز نخوان، نه اینکه اصلا نماز نخوان! آنها که از سخنان آقاي هاشمي چنين تصوري داشتند، سخنان ايشان را هميطور نصفه نيمه تاويل کردهاند.
اما در رابطه با اسلامیت و جمهوریت، این بی انصافی است که بگوییم آقای هاشمی به اسلامیت نظام بيتوجه بود. او در روزگاری وارد حوزه علمیه قم شد که هيچ روزنه امیدي برای انسان جهت يک زندگی بالنده، نبود. تنها انگیزه او براي آمدن به حوزه علمیه قم، دین و دانش بود. فقط و فقط. من 60 سال است که در حوزه علمیه قم هستم، اصلا آن روزها فکر اینکه یک روحانی بتواند رئیس جمهور یا وزیر شود در مخیله هیچکس نمی گذشت. او به عشق اسلام و اسلامیت درس خواند و تحصیل کرد و مبلغ و ناشر اسلام و دین شد.
درباره جمهوریت هم مسئله همان دموکراسی مردمی یا اصلاحات مشابه در این مورد است. حقیقت قضیه هم این است که حداقل یک دوم از سهم این انقلاب، به مردم برمیگردد. سردمداران انقلاب و در راس آنها امام رحمه الله علیه که هیچوقت از علی ابن ابیطالب بالاتر نبوده و نیستند. از حسین بن علی، ائمه اطهار و پیغمبران هم بالاتر نبودند. آنها که از طریق وحی صحبت می کردند چرا انقلابي در دوره حضورشان شکل نگرفت و نتوانستند جامعه را همراه خود داشته باشند؟ برای اینکه مردمشان کنار کشیده بودند. اما در این انقلاب مردم وارد شدند، شعار "خمینی عزيزم بگو تا خون بریزم" را سر دادند و تا امروز هم پاي نظام و انقلاب ایستاده اند. نباید نقش مردم را نادیده گرفت.
وقتی بنا باشد خود رهبری به مجلس خبرگان پاسخگو باشد نهادهاي زير نظر ايشان هم به طریق اولی بايد پاسخگو باشند.
بنابراین اصل بر اسلامیت است و همراهی و مساعدت مردم نقش اساسی در آن دارد که وجه جمهوریت نظام است. آقای هاشمی هم هیچوقت خلاف این را نگفته و باید انصاف داشت. بالاخره ایشان به ملکوت اعلاء و سرای ابدی رفتهاند، باید انصاف داشت. همه ما می میریم و باید در قیامت جواب دهیم. اینطور نباشد که بی اختیار زبان رها کنیم. به قول مقام معظم رهبری چه زبانمان آتش به اختیار باشد و چه قلممان آتش به اختیار باشد! بالاخره باید اینها را جواب دهیم. «ان السمع و البصره و الفواد کل اولئکم کان انه مسئول».
حدود یکسال پیش خدمت آقای هاشمزاده هریسی بودیم و بحث کمیسیونهای مجلس خبرگان که مطرح شد ایشان از کمیسیون 109 صحبت کردند که وظیفه اش انتخاب جانشین رهبری است. ایشان می گفتند که اين کميسيون در پي انتخاب فردی جامع الشرایط حتی خارج از مرزها هم هست که مجتهد باشد، مدیریت داشته باشد، عدالت و ظرفیت داشته باشد و..... شما عضو کمیسیون 109 هستید؟
نه، من نايب رئيس اول کمیسیون اقتصادی و اداری داخلی خود خبرگان هستم.
به نظرتان در حال حاضر این کمیسیون چه عملکردی دارد و چقدر پیش رفته است؟ آقای هاشم زاده هریسی می گفتند که این کمیسیون بیکار ننشسته و در هر دوره اینطور بوده که افراد جایگزین داشته است. شما در جریان هستید که در این دوره اين کميسيون چه کارکردي داشته است؟
در جریان تفسير ماجرا نیستم. چون این قضیه از اسرار است. از اسراری است که در داخل خود کمیسیون مطرح است. رهبری کشور کار ساده ای نیست آن هم در دنیای امروز در یک کشور 80 و چند میلیونی با آن فضای بازی که این کشور دارد. زمان شاه یک فضای بسته ای بود و هیچکس جرات اظهارنظر نداشت. حتی جرات نمی کردند فکر کنند که مبادا این فکر بر زبان جاری شود و برایشان دردسر ایجاد کند. ولی امروز ملت ما یک ملت زنده و پویا است و همه اهل مطالبه هستند. از نظر داخلی و خارجی کشوری هستیم که تمام دنیا به ما توجه دارند. رهبری مملکت باید جامع الشرایط هم از نظر فقهی باشد و به اجتهاد کامل رسیده باشد و از نظر شرایط مدیریتی، مخالف هواي نفسانی باشد. مثل یک پدر دلسوز به فکر فرزندان کشور باشد، حریّت و جامعیت داشته باشد.
دليلي ندارد که خبرگان، منتخب خودش به عنوان رهبر را که جامع شرایط است، بیخود تقدیس کند. معایب و اشکالاتی اگر باشد تذکر داده می شود. اما انصافا ایشان مورد نقد نیست.
کمیسیون 109 در اینباره مطالعه داشته ولي نمي دانم چه کسی براي جانشيني رهبري در نظرش است. لابد پيش خودتان ميگوييد تو چطور عضو خبرگاني و نمي داني؟ (خنده) اما این را بدانید مسئله رهبری اسلامی غیر از رهبری کشورهای دیگر و غیر از حتی مسئله ریاست جمهوری است.
در جنگ احد اعلام کردند هرکسی که منتظر پیغمبر است بداند که او مرده است! خیلی از نیروها فرار کردند و صحنه را خالی کردند، تا اين آیه نازل شد: «... قتل ان معم اقوامکم». مگر اسلام وابسته به شخص است؟ آیا اگر پيامبر کشته شود یا بمیرد شما دومرتبه به دوران جاهلیت برمی گردید؟ نعوذبالله پیغمبر مرده، خدا که نمرده! براي همين بود که پیغمبر اکرم در غدیرخم علی ابن ابیطالب را تعیین کردند. در زمانهای اخیر همين تصور درباره مرحوم آیتالله العظمی بروجردی که مرجعیت تمام عیار و منحصر به فردي در ايران و جهان اسلام بودند، وجود داشت. شیخ محمود شرطوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر نسبت به ایشان خیلی احساس کوچکی می کرد. همه فکر کردند اگر آقای بروجردی از دنیا برود دیگر چه کسی در اين جايگاه هست؟ البته فقدان ایشان ضایعه ای بود ولی بعد دیدیم که مراجع برجسته ديگري در راس آمدند؛ از جمله امام خميني که چنان جايگاهي را ذهن ها اشغال کرد و چه بسا امتیازاتی هم از مرحوم بروجردی بیشتر داشت. بعد دوباره فکر اینکه اگر امام از دنیا برود، چه خواهد شد و کار این انقلاب به کجا کشيد؟، عنوان شد. با این همه زحمت مردم حق داشتند که چنین دغدغه ای داشته باشند. اما بعد از امام رحمه الله علیه، مقام معظم رهبری معرفی شدند و می بینیم که امروز از چه جامعیتی برخوردار هستند. نتیجه اینکه حافظ این منصب، خدای متعالی است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ما ننسب من آیه ... به خیر منها» خدای متعال این ملت را تا حال تنها نگذاشته است. ملت ایران انصافا یک ملت ولایی، است که با تمام وجود در راستای اسلام و ائمه اطهار حرکت می کند و نباید دغدغه ای داشته باشد. خداوند انشاءالله مقام معظم رهبری را تا ظهور حضرت مهدی طول عمر عنایت کند؛ ولی بر حسب مشیت الهی اتفاقی هم بیفتد، خدا کریم است و نباید غصه خورد.
زمانی که امام در قید حیات بودند، اشاراتی به جانشین خودشان داشتند که بعد از رحلت شان در قالب وصیتنامه و صحبتهای آقای هاشمی و نقل قولهایی که از امام داشتند، مقام معظم رهبری به عنوان جانشین ایشان انتخاب شدند. در حال حاضر بخصوص در دیدارهایی که اعضای خبرگان با رهبری دارند، این مسئله مطرح شده؟
این را واقعا من اطلاع ندارم. شاید جواب من غیرمترقبه باشد و بگویید که شما چه عضو خبرگانی هستید که خبر ندارید؟ (خنده) مرگ بد نیست بلکه کمال است. انسان در دنیا دوره می بیند. مثل این می ماند که دانشجویی از دانشگاه فارغ التحصیل شودف او که دیگر نمی تواند در دانشگاه بماند! ما از دنیا فارغ التحصیل می شویم و به جهان ابدیت و به کمالات عالیه نائل می گردیم. بنابراین مرگ بد نیست بلکه خوب است. از قفس تن رها می شویم. شاید واقعا من در این رابطه اطلاعی ندارم که کسي مد نظر رهبري هست يا نه.
آنطور که در قانون اساسی آمده علاوه بر موضوع انتخاب رهبری موضوع نظارت بر عملکرد رهبری و نهادهای زیر نظر ايشان هم جزو وظایف خبرگان است. شما در طول دوسالي که عضو مجلس خبرگان بودید، چقدر از نزدیک شاهد انجام این وظایف بودید؟ نهادهای زیادی زیر نظر رهبری هستند. از نیروهای مسلح گرفته تا صداوسیما و مراکز مختلف دینی و .... نوع نظارت خبرگان بر اینها را چطور ارزیابی کرده اید؟ چون آن چیزی که از بیرون دیده می شود این است که هر شش ماه یکبار یک اجلاسیه برگزار می شود و برخی از آقایان برای سخنرانی دعوت می شوند و دیگر افکار عمومی و حتی رسانه از اینکه در خبرگان تا شش ماه آینده چه می گذرد، خبری ندارند!
خب، اینکه خبر ندارند مقصر خودشان هستند. کی به شما می گوید که نیایید؟
مقام معظم رهبری در آخرین اجلاسیه ای که همه خدمت ایشان بودیم، راجع به موقعیت مجلس خبرگان صحبت کردند و آن را بالاترین نهاد کشوری خواندند که از کلیه مسئولین کشور حتی از خود ايشان مي تواند مطالبه داشته باشد.
در مجلس شورای اسلامی همه مذاکرات علنی است و جایگاه خبرنگاران هم مشخص است، اما در اجلاسيههاي خبرگان، خبرنگاران حداکثر دو سه ساعت امکان حضور دارند.
ما چیز پنهانی نداریم. شما هم بیایید و خبر بگیرید. چه کسی گفته که نیایید؟ من گذشته از مسئله منسب خبرگان رهبری، یک تحصیلکرده دانشگاهی هستم. نمی دانم شما چقدر مرا می شناسید؟
بقول آقای الهام، مدرک شما نشان شاهی دارد! ميدانم که شما سال 47 فوق لیسانس فلسفه گرفته اید که اقدامي کم نظير در آن دوران بود.
(با خنده)بله مدرک تحصيلي من جزو عتایق است و باید در موزه ها برود! لیسانس من مال 50 سال پیش با درجه ممتاز است و تشویق نامه هم دارم. اتفاقا دنبال این می گشتم که شاه را از گور دربیاورم و مطالبه تشویق نامه رسمی بکنم! (خنده) چون پای مدرک من نوشته شده که متعاقبا تشویق نامه رسمی اعطاء می شود، اما هيچگاه آن را به من ندادند.
من در مقطع لیسانس دانشجوی ممتاز بودم. اما هیچوقت رئیس دانشکده را ندیدم چون جرات جلو رفتن نداشتیم. امور اجتماعی دربار، دکتر محمد باهری بود که مسئولیت شناسایی دانشجویان ممتاز در دانشکده را داشت تا لوح تقدیر به آنها اعطا کند. به من هم لوح داد که بر حسب اجرای نیات اعلیحضرت همایونی در رابطه با شناسایی دانشجویان ممتاز کشور به شما که دانشجوی سال چهارم دانشگاه تهران هستید، تشویق نامه متعاقبا تقدیم می شود. این عین عبارت او است.
من بعدها در بعد حوزوی و دانشگاهی به آخرين سطح رسیدم. چه از نظر کلاسیک که دو دکترا از دانشگاه تهران و دانشگاه قاهره دارم و چه در بعد حوزوي.
ميخواستم اين را بگويم که مقام معظم رهبری در آخرین اجلاسیه ای که همه خدمت ایشان بودیم، راجع به موقعیت مجلس خبرگان صحبت کردند و آن را بالاترین نهاد کشوری خواندند که از کلیه مسئولین کشور حتی از خود ايشان مي تواند مطالبه داشته باشد. این در حقیقت وظیفه مجلس خبرگان است که حق دارد بر تمام امور نظارت داشته باشد و اگر جایی نواقص و کاستی هست، تذکر دهد و اقدام کند.
راجع به پرونده خانم زهرا رهنورد هم احمدينژاد حق نداشت پرونده زن مردم را در انظار 80 میلیون مردم ايران و حتي کل دنیا بیاورید و بگويد که این خانم را می شناسید، چه کاره است؟ تو چکاره ای که اینطور بگویی؟ همان کارگزینیای هم که پرونده را در اختیار ایشان گذاشته بود، کار نابجایی انجام داده بود و نباید این کار می شد.
در مقام عمل، هم دليلي ندارد که خبرگان، منتخب خودش به عنوان رهبر را که جامع شرایط است، بیخود تقدیس کند. معایب و اشکالاتی اگر باشد تذکر داده می شود. اما انصافا ایشان مورد نقد نیست. اما در مورد زیرمجموعهاشان گاهي تذکر داده می شود. آدم در خانه هم به اولادش تذکر می دهد و دعوا می کند، اما معلوم نیست که عمل کند.
البته در خانه حتی ممکن است دعوا شدیدتر شود، گوش فرزند را هم بپیچانید و تنبیهش هم بکنید تا بالاخره یاد بگیرد چه کاری را باید بکند و چه کاری را نباید بکند. ولی در مجلس خبرگان چطور؟ صرفا یکسری گزارشات را ارائه می دهيد؟ تذکرات شما چقدر ضمانت اجرایی دارد که لحاظ شود؟ آیا مجلس خبرگان ضابطی برای اجرای تذکراتش دارد؟
به این معنا که اگر کسي تخلف کرد محاکمه اش کنند، نه. ما الان سه قوه در مملکت داریم. قوه قضائیه مسئول بررسی دعاوی است تا مدعی علیه را احضار کند. حالا هرکس که باشد، وزیر یا وکیل. بنابراین مسئول اجرای تذکرات خبرگان، ابتدا قوه قضائیه است. قهرا ما گرفتاری ها و مشکلاتمان با قوه مجریه است. کار قوه مقننه که قانونگذاری است. اما معمولا این گزارشاتی که می رسد، به قوه قضائیه ابلاغ می شود، چون مسئول دعاوی و شکایت قوه قضائیه است و در آنجا مسائل رسیدگی می شود. اينکه بعضی اوقات می بینید ریش برخی را می گیرند و بعضی ها به محاکم خوانده می شوند، به دليل همین تذکرات است. بنابراین قوه قضائیه مسئول این ضمانت های اجرایی است.
يعني شما وقتی گزارشی را به نهادی ارائه می دهید يا تذکری می دهید، یک رونوشت هم به قوه قضائیه می فرستید تا پیگیری کند؟
بله.
معمولا چقدر پیگیری می شود؟
آن را ديگر خودشان می دانند. برخی از اعضای نهادها، خودشان عضو خبرگان هستند. مثلا همین آقای لاریجانی یا آقای روحانی. باید از دست خودشان به خودشان شکایت کنیم. (خنده)
غیر از مسئولان این دو قوه، منظورم نهادهای تحت نظر رهبری است. مشخصا در این دو سالی که عضو خبرگان بودید مواردی دیده اید که صداوسیما یا نیروهای مسلح یا بقیه نهادهای ذیربط نیاز به تذکر داشته باشند و اگر تذکر داده اید، روند پیگیری اش به چه صورت بوده؟
یکسری تذکرات هست که رسانه ای شدنش شاید صلاح نباشد. من اینجا جهت اطلاع و روشن شدن مطلب می گویم؛ وقتي امام جمعه بودم، در نامهاي شکايت رئیس نیروی انتظامی منطقه را به من کرده بودند که يکي از نيروهايش با دزد همدست بوده! وقتی آنها به دیدار من آمدند؛ گفتم جناب سرهنگ شما بمانید و آقایان بروند. نامه را نشانش دادم و تذکر دادم و خواستم که دیگر اين مساله تکرار نشود. فرد مربوط را خواستند و تذکر و تنبیهش کردند. آن افسر به من گفت حاج آقا واقعا دستت درد نکند. خوب است اینها را در نمازجمعه نمی گویید! گفتم نمی خواهم تضعیف نیرو کنم.
من مخالف برخی از آقایان ائمه جمعه هستم که دردی که باید در داخل درمان شود را به بیرون منتقل می کنند. دردی که اگر با مسکن خوب می شود، مسکن دهید و اگر نیاز به جراحی دارد، جراحی اش کنید، اما در نماز جمعه بازگو نکنید، ذهن مردم را خراب و روحیه شان را مکدر نکنید.
آقاي هاشمي به ملکوت اعلاء و سرای ابدی رفتهاند، باید درباره او انصاف داشت. همه ما می میریم و باید در قیامت جواب دهیم. اینطور نباشد که بی اختیار زبان رها کنیم. به قول مقام معظم رهبری چه زبانمان آتش به اختیار باشد و چه قلممان آتش به اختیار باشد! بالاخره باید اینها را جواب دهیم.
معتقدم رسانه ای کردن تذکرات به نهادهاي زير نظر رهبري، کار خوبی نیست. باید با خود آن طرف برخورد کرد. در زیرمجموعه هاي رهبري هم نارساییهايي هست و شکی نیست. در داخل تذکر داده می شود و همانجا احصاء می شود. رسانه ای کردن آن صلاح نیست.
مواردی که تذکر می دهید را جزو گزارشات به خود رهبری هم ابلاغ می فرمایید؟
واکنش ایشان چیست؟
ایشان هم بدون اینکه رسانه ای کنند، طرف را می خواهند و گوشش را مي کشند. (خنده) گاهی هم بدون اطلاع دیگران؛ جابجاییهايي در مناصب صورت می گیرد که علتش همين تذکرات است.
ببینید! البته توقع مردم بجاست که بخواهند از کارهاي مجلس خبرگان سر در بياورند. اما رهبر و رهبران ما، نه امام نه مقام رهبری، از پیغمبر و امیرالمومنین بالاتر که نیستند. اصلا قابل مقایسه نیستند. در زندگی پیغمبر ببینید که نمایندگان پیغمبر چه می کردند. امیرالمومنین در نهج البلاغه به نماینده خود در بحرین می گوید که شنیده ام که سگ باز شده ای! یا به دیگری می گفت که پولها را چکار می کنی؟ بردار و بیاور. نماينده خاطي حضرت علي هم به معاویه پناهنده می شد!
البته انتظار این است که اینطوری نباشد ولی اگر چنین اتفاقاتی هم می افتد؛ نباید دلیل بر این بی تفاوتی رهبرانمان بدانیم. مقام معظم رهبری انصافا دلسوزانه رفتار می کنند. ما اختلاف سنی زیادی با هم نداریم. دو سال اختلاف سنی داریم ولی انصافا ایشان دغدغه فراوانی دارد و مجدانه می سوزد و می سازد. اما اینطور نیست که بگوییم هیچ اتفاقی نمی افتد. زمان رهبری پیغمبر و امیرالمومنین و حتی بعد از آن واقفیه را ملاحظه کنید. نماینده موسی ابن جعفر، "علی ابن ابی حمزه بطائنی" اموال زیادی مثل خمس و زکات در دست داشت. امام رضا به او پیغام داد که پدر من از دنیا رفت و شما اموال را بیاورید. او هم برای اینکه اموال را بالا بکشد، گفت که پدر شما از دنیا نرفت، ایشان غایب شدند و هستند! پول را بالا کشید و اصلا منکر شد که او امام است! این چیزها همیشه بوده و هست.
با نمایندگان مجلس شورای اسلامی که صحبت می کنیم، کسانی که عضو شورای نظارت بر صداوسیما هستند، می گویند آن شورا هیچ ضابطه اجرایی برای تذکراتش به صداوسیما ندارد. حتی وقتی به رئیس صداوسیما مواردی را متذکر می شوند، چون خودشان را منسوب رهبری می بینند، در مقام پاسخگویی در مقابل نمایندگان مجلس و شورای نظارت بر عملکرد صداوسیما نیستند. منصوبین رهبری چقدر خودشان را در مقابل مجلس خبرگان پاسخگو می بینند؟
رونوشتي از گزارشات و تذکرات مجلس خبرگان را به قوه قضاييه ميفرستيم تا برخورد کند.
وقتی بنا باشد خود رهبری پاسخگو باشد دیگر آنها هم به طریق اولی بايد پاسخگو باشند.
آیا این را در عمل هم از آنها می بینید؟
من که عرض کردم، تذکرات به آنها گفته می شود. حتی عرض کردم اگر کار به جایی برسد نماینده را سین جیم هم می کنند و تخطي ادامه داشته باشد به قوه قضائیه ارجاع مي شود تا رسیدگی کند. ما با کسی مماشات نداریم. چون این نظام، نظامی نیست که کودتایی باشد که گروه خاصی برای خودشان آمده باشند. این نظام متعلق به مردم است و باید رضایت خدا در آن تامین شود. با کسی رودربایستی نداریم.
مذاکرات مجلس خبرگان محرمانه است. مجلدات زيادي از مشروح اين مذاکرات و مصوبات کميسيونهاي آن وجود دارد که انتشار عمومي نيافته اند. در روزگاي که حتي آمریکا هم 50 سال یکبار یکسری اسنادش را رو می کند؛ فکر نمی کنید لازم باشد که مشروح مذاکرات خبرگان و حتي شورای نگهبان زمانی علنی شوند؟
حتی انگلیس هم که یک نظام مرموز و پیچیده است هرازگاهی مثلا در مورد انحلال شوروی در دوره اي که خانم تاجر، نخست وزیر انگلیس بود و گورباچف آخرین رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی بود؛ اسنادي منتشر کرد.
اما اينکه آیا این کار خوب است یا خوب نیست؟ به نظر می رسد که اگر مصلحت کشور ايجاب کرد، باید مسائل رو شود. مثلا الان قریب به 40 سال از انقلاب اسلامی می گذرد. چی شد که انقلاب شد؟ آیا اين انقلاب از درون خودش بود و خود جوش بود یا دست های بیگانه ای هم در کار بود؟
آیا من با این سابقه دیرینه در حوزه و سابقه انقلابي نیم قرني انگلیسی هستم؟ اگر من انگليسيام، همه آنها که اين نسبت را به من ميدهند هم انگلیسی هستند!
مواردي که به مصلحت است و مردم اگر بفهمند خوشحال مي شوند را باید برملا کرد اما اگر چیزهایی هست که اگر برملا کنیم، مردم ناراحت ميشوند و اظهار تاسف و تاثر ميکنند، به نظر می رسد که مصلحت نیست برملا شود. اینطور نیست که ما هر اسراری را برملا کنیم. بنا نیست که تضعیف نیرو کنيم بلکه باید اصلاح کنيم. موارد ناراحت کننده را نبايد به مردم گفت تا دلسرد نشوند و نگویند که هرچه بگندد، نمکش می زنند وای به روزی که بگنند نمک! مضاف بر اينکه یک مسائلي سرّی طبقه بندی شده هستند اما آنهایی که شادي بخش و امیدوارکننده هستند و مردم را دلگرم می کنند را باید حتما گفت.
این را چه کسی باید تشخیص دهد؟
هرکسی که مسئول این طبقه بندیهاست به این امر واقف است. شما خودت را جای مردم بگذار، وقتی ببینی چنین نواقصی بوده و عنوان کنی، خب مردم ناراحت می شوند که عجب! چه کلاهی سر ما رفته؟!
شما به عنوان عضو مجلس خبرگان چه نظری دارید؟ آیا امکان انتشار بخشی از مذاکرات خبرگان هست که بقول شما امیدوارکننده باشد؟
من مسئول آن قسمت نیستم ولی اگر بودم، قطعا همین فرق را می گذاشتم.
مسئول این بخش چه شخصی است؟
معمولا هیات رئیسه خبرگان.
اجازه بفرماييد بحث را از مجلس خبرگان بیرون بیاورم و راجع به اوضاع کشور هم سوالاتی بپرسم. آیا بعد از دوره آقای احمدینژاد به عنوان هیات علمی به دانشگاه تهران برگشتید؟
خداوند انشاءالله مقام معظم رهبری را تا ظهور حضرت مهدی طول عمر عنایت کند؛ ولی بر حسب مشیت الهی اگر اتفاقی هم براي ايشان بیفتد، خدا کریم است و مردم نباید غصه بخورند و نگران باشند
گفت از طلا گشتن پشیمان گشته ام، مرحمت فرموده ما را مس کنید! عرضم به حضورتان که این مسئله درواقع مثنوی هفتاد من شده و با یک پرسش و پاسخ نمي توان ابعاد آن را مطرح کرد. اینها دیگر بنا ندارند که بازنشستگان را برگردانند. البته من مدعو برای تدریس به جهت تخصصم هستم. الان هم در دانشگاه فارابی قم که بخش عمده ای از دانشگاه تهران است تدریس دارم. اما نه به عنوان شاغل بلکه به عنوان بازنشسته! با کمال تاسف در مجلس هم تصویب شده که بازنشستگان را دیگر مجددا برنگردانند. من به عنوان مدعو حق التدرسی، تدریس دارم. این هم اشتباه است که متاسفانه ناشی از حب و بغض است و هنوز هم دارد.
در این دولت هم اين روند هست و از اساتيدي همچون شما کمتر بهره برده مي شود؟
حالا هم هست. اينکه خیال کنیم که "رابطه" از این مملکت برداشته می شود را باید از گوش بیرون کنیم. وزیر که می آید پسرش که تحصیلکرده است را هم در جایی قرار می دهد. بقول آقای نوبخت که گفت وزیری که پسرش لایق است، چرا نباید به عنوان استاندار باشد و می گویید که این هم فامیلی و خانوادگی شد! اين مسائل هميشه هست، منتها باید طوری شود که واقعا کارها به اهلش واگذار شود و حب و بغض کنار برود.
پس شما بحث ژن خوب را تائید می کنید که که در انتصابات جواب ميدهد.
بله هست و شکی نیست.
اما ما انقلاب کردیم که این چیزها نباشد!
حرف درستی می گویید. انصافا آن که می خواستیم، نیست. اين را سربسته می گویم. حاکميت نظام ما از بافتی است که در نظام گذشته هيچ پشمی به کلاه هیچکدامشان نبود. در آن رژِم، هیچکدام از مسئولين فعلي را تحویل نمی گرفتند که مسئولیتی به آنها دهند. به عنوان مستضعف و از اقشار آسیب پذیر جامعه بودند. فوقش 5 درصد را بتوان مستثني کرد اما بقيه از جامعه مستضعف و آسیب پذیر بودند. خدای متعال منتی سر این جامعه و اين قشر گذاشت و اين انقلاب با صددرصد انگیزه دینی به ثمر نشست. ابتداي انقلاب همه صد درصد می خواستند سیاست دینی پیاده شود به این معنا که بدون اینکه کسی خرد و بردی داشته باشد و از موقعیتی سوءاستفاده کند به عنوان خدمتگزار بیاید و درآمد این مملکت صرف این ملت شود و دنیا و آخرت این ملت واقعا آباد شود.
این بنا بود ولی متاسفانه برخي از همین مستضعفين آمدند و از هول آش در لیگ افتادند! طرف تا دیروز حتي يک پیکان نداشت اما حالا یک ساختمان در شمال، جنوب، کیش و مشهد دارد! اینها را از کجا آورده ای؟ این خلاف انتظار است و هیچکس منکر نیست که متاسفانه ما با آن عهدی که با خدا و پیغمبر بستیم و انصافا خدا یاریمان کرد، پايبند نبوديم. برداشتن یک شجره 2500 ساله پادشاهي کار ساده ای بود؟ شاهنشاهی در این مملکت چنان ریشه کرده بود که همه باور داشتند "چو فرمان یزدان، چو فرمان شاه". "خدا، شاه، میهن" در اذهان همه نقش بسته بود. شاه را خدای روی زمین مي دانستند. آیا به این سادگی می شد این شجره را کند؟ این را خدا کَند. منتها مردم وسیله شدند. امام راحلمان و سایر مردم وسیله شدند. اداره کشور افتاد دست ما تا ببینیم چکار می کنيم؟ « ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» همه آن زمان می گفتند "اگر کار دست ما بود ما چه می کردیم!؟ دنیا را به دست خدا می دادیم".
این یک حقیقت و اخطاری است که اگر خدای ناکرده به عهدمان عمل نکنیم خدا هم عهدش را پس می گیرد. خدا در سوره بقره می گوید «أَوْفُوا بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» شما به عهد خودت وفا کن تا من هم وفا کنم اما اگر وفا نکردی و نقض عهد شد، من هم عهد را مي شکنم. بلا تشبیه، بلاتشبیه، بلاتشبیه ما درباره برجام می گوییم اگر آمريکا آن را پاره کند؛ ما هم آن را آتش می زنیم. خدا هم همین حرف را به ما می زند. اگر شما برجامتان را با خدا پاره کردید، خدا هم آتشش می زند. این اخطاری به همه است. به مجلس خبرگان، به مجلس شورای اسلامی، به کابینه، به بازاری، به دانشگاهی، به تمام اقشار جامعه که اگر برجام تان را با خدا پاره کردید، خدا هم برجام تان را آتش می زند. همانطور که برجام بنی اسرائیل را آتش زد و شد « ظلت علیهما و ظلت من مسکنها و باب خزن من الله».
حاج آقا مصداق این چه می تواند باشد؟
در زیرمجموعه هاي رهبري نارساییهايي هست و شکی نیست. در داخل تذکر داده می شود و همانجا احصاء می شود. رسانه ای کردن آن صلاح نیست. رهبري هم بدون اینکه مساله را رسانه ای کنند، طرف را می خواهند و گوشش را مي کشند. گاهی هم بدون اطلاع دیگران؛ جابجاییهايي در مناصب صورت می گیرد که علتش همين تذکرات است.
مصداقش این است که در مسائل به جای امانتداری، خیانت و دزدی شود. بی بندباری و ولنگ باب شود. بی عفتی شود، دومرتبه شراب و کازینوها رسمی شوند و به عبارت دیگر فرهنگ منحط شاهی با آن ولنگ و بازی بیاید؛ نعوذ بالله خدا با کسی شوخی ندارد.
چنين انقلابي در طول تاریخ دو بار اتفاق افتاده؛ یک وقت موسی و بنی اسرائیل و مصر که فرعون را خدا از بین برد و موسی را به دست بنی اسرائیل داد. اما بنی اسرائیلی ها برگشتند، خدا هم برگشت. آنها عهدشان را شکستند، خدا هم عهدش را شکست. اشکال ما به شاه این بود که شما کازینوها را آزاد می گذارید، اما اگر کسی می خواهد پروانه مسجد بگیرد، هزار تا بامبول درست می کنيد. در حقیقت آن نظام، مروج فساد بود. اصلا اشکال ما در همین است. اگر اسما می گوییم « كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» و اسما می گوییم اسلام ناب محمدی اما عملمان اسلام ناب محمدی نیست. به نام اسلام ناب محمدی، بی بندوباری، ولنگبازی، دزدی، رشوه و رانت خواری را رواج می دهیم.
پوست کنده می گویم و حرفم ناشیيانه نيست، روحانی تازه وارد هم نيستم. سنی از من گذشته و دارم وارد نیم قرن دوم عمرم در حوزه و دانشگاه می شوم. خدای ناکرده کل مسئولین و ملت مان اگر قدر این انقلاب را ندانند و به مقتضایش عمل نکنند که رضای خدا و رسول خدا و ائمه است، ضرر خواهند کرد و دچار خسران خواهند شد.
مردم اگر راست بگویند و خداترس باشند و عمل کنند، نه این مملکت آسیب می بیند و نه دشمن می تواند به آن آسیب برساند. ولی اگر خدای ناکرده دروغ بگوییم، شعار بدهیم ولی عمل نکنیم، خطر در پیش است.
مصداق این خطر چیست؟
از حسین بن علی که بالاتر نیستیم. اینطور نیست که خیال کنیم ما هميشه خواهيم بود. باید از تاریخ پند بگیریم. به دو نکته اشاره می کنم. یکی اینکه پرسیدند آل ساسان چرا منقرش شدند؟ بزرگمهر گفت:علتش این بود که کارهای بزرگ را دست آدمهای ناشی و ناوارد دادند. کارهای کوچک را هم دست آدمهای بزرگ دادند. بزرگها اعتنا نکردند و کوچکها هم از عهده برنیامدند، نهايتا منقرض شدند.
همچنين از یکی از بزرگان بنی امیه هم پرسیدند (تاریخ محیط الزهه، مسعودی) که چرا منقرض شدید؟ بنی امیه هزار ماه، هشتاد سال حکومت کرده. آنهم با یک اقتدار و زورگویی و غلبه. گفت علتش این است که ما در عیش و نوش و خوشگذرانی و لهو لعب غرق شديم و مردم و خدا را فراموش کردیم. در لاک خودمان فرو رفتیم، بدون اعتنا به مردم و این باعث انقراض ما شد.
خاصیت تاریخ، کسب تجربه است که به مثابه عمر دوباره است. در کتاب «سیاستنامه خواجه نظام الملک» آمده که "بهرام" اداره امور کشور را به وزیری به نام "راست روش" سپرد و خودش به گردش و تفریح و عیش و نوش پرداخت. اما بعد از مدتی دید حقوقها عقب افتاده و ارتش و ادارات اعتراض دارند. سراغ خزانه آمد و دید که خالی است! بهرام که فهمید هرچه هست زیر سر "راست روشن" وزیر امینش است، در شهر اعلام کرد که او را از مقامش عزل کرده و هر کس شکايتي از او دارد، بیایید و مطرح کند.
همانطور که در قانون اساسی و اساسنامه خبرگان رهبری هست، تا فرد جامع الشرایط برای رهبری وجود دارد، هیچکس از شورایی بودن جايگاه رهبري حرف نمی زند. شورایی شدن اين جايگاه مثل وضو گرفتن است که تا آب هست، نوبت به تیمم نمی رسد.
تعارف نداریم اینطور نیست که کسی بگوید هیچ اتفاقی نمی افتد. کسی باور می کرد که سر حسین بن علی را بالای نیزه ببرند. باید واقعا آماده باشیم و راست روشن واقعی باشیم و نه راست روشن متقلب. ما همه از این مملکت هستیم اگر خیری بیاید، نصیب همه می شود و نعوذبالله شری هم بیاید پای همه را می گیرد و این تعارف ندارد و باید ملت این را بدانند. اینطور نیست که بگوییم هر اتفاقی می خواهد بیفتد و ما قِصر دررویم همه مان گرفتار می شویم.
يعني وقتی کشتی سوراخ شود همه با هم غرق می شویم.
بله اینطور نیست که بگوییم من جای خودم را سوراخ می کنم و چکار به تو دارم؟ بنابراین شما باید به وظیفه خود خوب عمل کنید و ما هم همینطور. خدا نیامرزد کسی که بخواهد خون این شهدا را پایمال کند. شما مدافعین حرم را ببینید. این محسن حججی را ببینید که امثالش زیاد هستند. طرف تازه ازدواج کرده و ماه عسلش تمام نشده که خبر شهادت شوهرش را می آورند. حالا ما بنشینیم زمین وساختمان زیاد کنیم، اين بی انصافی و بی وجدانی است!
1403/6/2 12:16
1403/5/16 13:32
1403/5/13 1:28
1403/5/7 9:57
1403/4/13 15:17
1403/6/23 12:19
1403/4/2 1:56
1403/1/15 17:12
1402/11/27 12:40
1402/11/27 9:26
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
نام *
ایمیل *
وبلاگ
دیدگاه
سخن سردبیر
سخن تازه
سخن داغ
شهرهای شمالی
گوناگون
ادبیات
نیم نگاه
دلمشغولی ها
خواب ننه آقا
بسته خبری
دلنوشته ها
سرگرمی ها