تاریخ انتشار: 1402/2/20 8:13     /     کد خبر : 6237     /     دسته خبر : سخن داغ
تاریخ انتشار: 1396/1/27 15:14 / کد خبر : 2476 / دسته خبر : مکتوب
سخن نیوز: روزنامه جمهوری اسلامی متن کامل سخنان 6 سال پیش آیت الله محمد یزدی را در باره احمدینژاد در فروردین ۱۳۹۶منتشرکرد بود که در سخن نیوز با کد خبر۲۴۷۶ در دسته خبر مکتوب نشر داد . لذا با توجه به انتخاباتی که در سالجاری در پیش داریم . جایز دانستیم با توجه به اهمیت موضوع بعنوان تلنگر یکبار دیگر به محتوای حکیمانه و هوشمندانه که در این مطلب آمده است. توجه وافر داشته باشیم /.
بسمالله الرحمن الرحیم
عرض کنم که این روزها متاسفانه مسائلی درجریان است ومیگذرد که بالاخره ماها به نوبه خود نگران هستیم. عرض شود که دردرجه اول باید بگویم که دستورمستقیم وصریح ولی امردراین شرایط فعلی این است که ازایجاد هرنوع تشنج ودرگیری واختلاف وشعارواجتماع وکذا وکذا خودداری شود. یعنی احساسات راباید کنترل کرد ودرحقیقت دست به یک کارهای احساسی وحساب نشده نزنیم که هم درداخل وهم درخارج ازآن سوءاستفاده بکنند. خوب حالا مسئله درصورت حاضر؛ من اول گزارش کوتاهی خدمت شما میگویم از واقعیتهای این دو یا سه روزه و چند روزه و تحلیلی هم خودم دارم که ممکن است به آن اشاره بکنم.
جریان را همه شما میدانید، ازطریق روزنامهها و رسانهها و شایعات فیالجمله میدانید که خوب آقای وزیر محترم اطلاعات یکی از معاونین خودش را که حالا اسمش را من اینجا نمیآورم، یکی از معاونین خودش را کنار گذاشت و گفت من با ایشان نمیتوانم کار کنم. خوب آقای رئیسجمهورگفتند که چرا بدون موافقت من این را کنار گذاشتی و چون این کار را کردی شما باید استعفا کنی، یا مثلاً من کنارت خواهم گذاشت. ایشان هم گفت من استعفا نمیکنم. طبعاً استعفا کرده بوده و آقا هم گفته کارت را باید انجام بدهی، همینجوری هم که نمیتوانی کنار بروی، کارت را انجام بده. خوب حالا این اطلاع وقتی به شخص رئیسجمهور رسیده بود دریک شرایطی خاص که بعد از جلسه هیئت دولت بوده و ظاهراً هم این مطلب در دولت گفته شده بود، در مرحله بعد یک نامهای که شخص مقام معظم رهبری مینویسند و به اصطلاح برای اینکه پیک هم نداند که این نامه مضمونش چیست وچگونه هست و اینها، توی یک پاکتی میگذارند و خودشان پشت پاکت را مینویسند و چسب میکنند، پشت پاکت را مینویسند و میدهند یک آقایی، آقای وحید نامی که دردفترشان هست ومیگویند ببرید بدهید به دست آقای احمدی نژاد این نامه را. که میآورند، پایان یکی ازجلسات دولت بوده که ایشان میگوید چیست؟ و آن پیک میگوید من نمیدانم، آقا دادند و گفتند این که خودم بدهم تحویل شما.
همانجا بازمیکند، وقتی باز میکند، میگوید این که دیگر گذشته است و این را ما اعلام کردیم و گذشته است و اینها. درحالی که این نامه بعد منتشر شد توی سایتها و رسانهها همه منتشر شد، همان نامهای که خطاب به آقای مصلحی شده که وزیر محترم اطلاعات در انسجام امور ایجاب میکند که چنین باشد و چنان باشد.
یک نامه نسبتاً مفصلی که توی رسانهها منتشر شد و همه شما هم خواندید. خوب این یک نوع برداشت ظاهری و یک نوع برابری مقابله و یا مثلاً عدم رعایت مقام رهبری تلقی میشود و تلقی شده. یک مقداری بگومگوها زیادتر میشود، به هر حال آقای مصلحی هم که با آقا مشورت میکنند، آقا میگویند که شما کار خودت را انجام بده. من دارم فعلاً گزارش میکنم حالا تحلیل را در کنارش عرض میکنم بعدش.
تا یک دیداری انجام میگیرد که معمولاً دوشنبهها این دیدار را آقای رئیسجمهور با آقا داشته در دوشنبه گذشته در آن دیدار گفته شد که قبلش جلسه سران سه قوه بوده و هرسه بودند و یک سری مسائل کلی کشور به اصطلاح مطرح بوده. بعدش هم که نوبت ایشان بوده و طبق روال هر هفته ایشان خصوصی صحبت میکردند درمورد مسائل به اصطلاح قوه مجریه با رهبری.
بحث منتهی میشود به همین مسئله آقای وزیر اطلاعات. گویا مثلاً آقا میگویند که ایشان باید باشد و مثلاً چرا شما قبول نکردی و باید باشد و اینها، آقای رئیسجمهور میگوید که من با ایشان نمیتوانم کارکنم یا اطلاعات، من یک سری دراطلاعات خبر دارم که خودم باید کنترل بکنم و باید تسلط داشته باشم که ایشان نمیتواند با من کار کند و باید یکی دیگر باشد و یک مقداری راجع به این که چه کسی باشد صحبت میکنند و گویا بحث به اینجا منتهی میشود که چند تا پیشنهادی شروع میکند و آقا هم موافقت نمیکند. تا منتهی میشود که میگوید خوب حالا تا وقتی یک کسی پیدا بشود که مورد موافقت هر دوما باشد طبق روال قانونی سرپرستی را من داشته باشم.
این طورکه برای ما گفته شد خوب آقا میگویند که سرپرستی کسی که میخواهد در وزارت اطلاعات تسلط داشته باشد باید شرط اجتهاد داشته باشد درمتن قانون آمده شما که اجتهاد ندارید چطورمیخواهید سرپرستی داشته باشید؟ این نمیشود وبه اصطلاح موافقت نمیکنند. اینجا ظاهراً ایشان مطرح میکنند که مثلاً اجازه بدهید یا پس میروم درخانه مینشینم. آقاهم میگویند که برحسب آنچه که برای ما گفته شده، این کار به ضررخود شما و به ضررنظام خواهد بود.
دیگراین تمام میشود. ولی ظاهراً بحث هم فعلاً همین مسئله آقای وزیر اطلاعات هست وجایگزینی و نظر آقا این است که همین ایشان باشد، آقای رئیسجمهور هم میگوید که ایشان نباشد! خوب ایشان میرود سفر و از سفر که بر میگردد دیگر به اصطلاح خانهنشینی را انتخاب میکند.
ما صبح چهارشنبه که رفتیم تهران طبق معمول در جلسه شورای نگهبان حاج آقا جنتی یک گزارش مفصلی دادند از دیداری که ایشان با حاج آقای جنتی داشته، به تفصیل ایشان برای اعضای شورای نگهبان توضیح دادند که در جلسه اینجوری بود و اینجوری و ایشان اینجوری میگوید و در کل یک سری گلایه از رئیس قوه و رئیس مجلس و مدیران و دفتر آقا و مثلاً یکی دو تا جزئی هم از حضرت آقا که مثلاً حمایت نمیکنند و هروقت بحث حمایت میشود از مجلس حمایت میکنند از قوه قضاییه حمایت میکنند و ازمن حمایت نمیکنند! ازاین حرفها. درحالی که ما شنیدیم در آن گفتوگو هم حتی صحبتش شده، آقا فرمودند او گفته که نظام اگرنتواند من را تحمل بکند! آقا هم گفتند که اگرنظام مسئولش من هستم که من تحمل کردم و شما را این دو – سه ساله تحمل کردم! چطورمیگویید که تحمل نمیکنند؟
به هرحال ایشان در خانه که مینشیند خوب جلسه دولت شرکت نمیکند و دولت هم طبق روال معمول به وسیله معاون اول انجام میگیرد و ظاهراً آقای وزیر محترم اطلاعات هم شرکت میکند توی جلسه دولت. خوب کسانی در این فاصله میروند دیدار با ایشان و ملاقات انجام میدهند وهرکسی هم با زبان خودش، رفته یک نصیحتی، موعظهای، راهنمایی و یک چیزی به ایشان و گفتوگویی با ایشان داشته، به خصوص تعداد زیادی ازنمایندگان محترم مجلس که حالا توی این نمایندگان هم مثلاً یک جمع سه نفره بودند، یک جمع چند نفره بودند، چند تا از نمایندگان بودند، بعضیها را موافقت کرده و بعضیها را موافقت نکرده، به هرحال، بعضیها هم به تفصیل مثلاً طولانیتر و کمتر بالاخره یک بحثهایی گذشته، ولی اکثراً مطالب یکی بوده و غالباً گله و گلهگذاری و از این که هیچ دولتی به اندازه دولت من تحت فشارقرارنگرفته بوده است و مظلوم نماییهایی که متعارف هست!
حالا من ناچار هستم که خدمت شما این را بگویم، البته برای نقل در بیرون هم باید مصالح را رعایت کرد، که اول، اصل اولیه که من الآن گفتم که آقا نظر شریفشان این هست که کارهای احساسی نباید انجام بگیرد، آن را درحال حاضر باید نگه داشت تا خود آقا بینیم نظرشان چه میشود. من بعد ازشنیدن گزارش آقای جنتی به ایشان گفتم که قرار بود یک جلسه سه نفره هم داشته باشیم، چطورشد؟ شما بپرس ازایشان که جلسه را مثلاً قبول دارد یا قبول ندارد؟بعد ازاین شرایط جدید. من احساس کردم که خودم هم یک ملاقاتی با ایشان داشته باشم.
بالاخره قرارگذاشتیم و ایشان هم قبول کرد. اول گفتند که دکتر پهلوی ایشان است و ناراحتی قلبی دارد و چنین و چنان وهمینطور هم بوده، دکترپهلوی ایشان بوده و گفته تا 24 ساعت دیگرهم ملاقات نداشته باش و ازاین حرفهایی که خوب طبیعی است که با این فشارهایی که هست ممکن است درست هم بوده. درهر صورت ملاقات گذاشته شد و بالاخره من رفتم و وقتی گذاشته شد ومن رفتم آنجا و دو نفری بودیم. درفضای خیلی آزاد و راحت.
من گزارش حرفهای خودم را میگویم اجمالاً. شاید اشکالی هم نداشته باشد. بسیار هم واضح و روشن هست. گفتم اولاً آقای دکتر، من اولاً از طرف کسی نیامدهام نه شخص حقیقی و نه شخص حقوقی، یعنی طرف مثلاً شورای عالی نیستم، از طرف هیچ جایی نیستم، از طرف خودم هستم و آمدم. و خودم بعد از شنیدن حرفهایی که شما و آقای جنتی داشتید احساس کردم که بیایم و با هم یک مقداری صحبت کنیم. این اولاً، ثانیاً میخواهم یک خاطرهای برای شما نقل بکنم و بگویم که اختلاف بین رهبر و رئیسجمهور یک امر طبیعی است که گاهی پیش میآید منتها برخورد تفاوت میکند. و برای ایشان نقل کردم که در زمان حیات حضرت امام(ره) در مرحله دوم نخست وزیری، امام معتقد بودند که آقای موسوی نخستوزیر باشد و آقای خامنهای هم قبول نداشتند. آقای خامنهای رئیسجمهور بودند و امام هم رهبر بودند. در مسئله نخست وزیری آقای موسوی اختلاف داشتند. بنده هم آن موقع توی مجلس بودم و نایب رئیس بودم و اداره قوانین زیر نظر من بود و باید مسائل را هماهنگ میکردم. به هر حال این اختلاف رسید به نقطهای که خوب توی به اصطلاح مسئولان که مطرح شد ما سه نفر رفتیم خدمت امام. عرض کنم که آقای ناطق نوری بودند که آن موقع وزیر کشور بودند.
من هم به عنوان نایب رئیس مجلس بودم، ظاهراً آقای جنتی هم بودند و سه نفر بودیم رفتیم خدمت امام... و برای ایشان نقل کردم. من این گزارش را ظاهراً درخاطرات خودم هم گفتم و باید چاپ شده باشد. گفتم وقتی رفتیم خدمت امام هر کدام بالاخره مقداری صحبت کردیم که ببینیم میتوانیم این اختلاف را حل کنیم یا نه؟ شاید من بیشتر از همه در آن آخر اصرار کردم به امام که این حق طبیعی رئیسجمهور هست که بخواهد مطابق قانون اساسی آن موقع - هنوز قانون اساسی اصلاح نشده بود - این حق طبیعی رئیسجمهور هست که بخواهد کسی را معرفی کند و شما اگر این حق را به خودش واگذار کنید و بگذارید خودشان انتخاب بکنند، اثبات نفی شما نفرمایید. امام در جواب این جمله که در آخر من درخواست کردم که حقشان را به خودشان واگذار کنید، فرمودند: که در شرایط کنونی من فکر میکنم که اگر من سکوت کنم به امت اسلامی خیانت کرده باشم.
دیگر ما هیچ کدام حرف نزدیم. گفتیم که معلوم است که نظر امام قطعی است و غیرممکن است برگردند، یعنی با این حرفهای ما و اینها، تصوری دارند ایشان که لازم میدانند. وقتی آمدیم بیرون، گفتم چهجوری برویم این مطلب را با آقای رئیسجمهور مطرح کنیم؟ ممکن است که مثلاً حالا بالاخره یک تعبیری و اینها...
رفتیم خانه آقای رسولی، آقای سید هاشم رسولی نشستیم و بحث کردیم و به خیال خودمان که برای آقای خامنهای خیلی سنگین است و باید یک خرده تلطیف بکنیم و اینها. یک خرده صحبت کردیم و گفتیم که میرویم دفتر آقای رئیسجمهور که ببینیم چه جور باید منتقل بکنیم؟ آمدیم خدمت ایشان در دفترشان که توی همین ریاست جمهوری، ساختمان ریاست جمهوری وقت بود، حالا من گاهی هم به خاطر جریانی میرفتم و میآمدم وقتی موضوع را مطرح کردیم خیلی راحت، این را برای آقای احمدی نژاد نقل کردم گفتم که ما وقتی نقل کردیم که امام یک چنین نظری داشتند و میگفتند که نه من نظر خودم این هست، وقتی برای رئیسجمهور وقت یعنی برای آیتالله خامنهای نقل کردیم، ایشان خیلی راحت گفتند که امام هست و رهبری و ما بحث نداریم و حرفی نداریم، چه اشکالی دارد و مانعی ندارد و از این قبیل برخوردها زیاد داشتیم با امام. خیلی مهم نیست. و یک ذره مثلاً یک حالت انفعال و تاثر و مثلاً چرا این حق من را به خود من نمیدهند؟ اصلاً این بحث و اشاراتی نبود.
بعد گفتم که آقای دکتر! یکی دوبار گفتم آقای رئیسجمهور و یکی دوبارهم گفتم آقای دکتر، آقای دکتر! ازاین نمونهها زیاد دارم. برای این که در هیئت سه نفره در جریان اختلاف بنی صدر وشهید رجایی، درآن هیئت سه نفره بودم، دربرخوردهایی با خود بنی صدر، دو یا سه تا جلسه بودم. ازاین اختلافها وازاین مسائل نمونههای بسیاری دارم. ولی دیگر وقت را نمیگیرم. شرایط فعلی کشورواصولاً سیستم حکومت ولایت فقیه معنایش چیست؟ کمی هم توضیح دادم که سیستم ولایت فقیه، معنای آن این است که وقتی فقیه، ولی امرمطلبی را گفت باید قبول کرد وعمل کرد.
حتی آیه شریفه را خواندم برایش گفتم در آیه شریفه که: «فلا وربک لا یومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم» و آخرآیه این هست که «ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما». یک خرده هم توضیح دادم برایش قسمت آخر آیه را گفتم آخر آیه را ببین که میگوید چه؟ وقتی ولی امرحکمی کرد بعد از این که این حکم قطعی شد حتی دردلشان هم نباید ناراحتی احساس بکنند. باید همان نظر ولی امر را قبول بکنند.
خوب حالا با توجه به این مقدمات، آقای دکترمن واقعاً نگران هستم که شما در یک پرونده هشت سالهای که دارید دورههای آخر آن را میگذرانید و خدمات زیادی به این کشورداشتید و پرتلاش بودید و پرتلاش هستید، خدمات زیادی داشتی وداری، عرض کنم که نگرانم که ختم این پرونده با مقابله با رهبری ختم بشود و به درگیری و رو در رویی با رهبری ختم بشود. این واقعا شایسته نیست و حیف هست که یک چنین حالتی پیش بیاید. و این وضعیت فعلی درحقیقت دارد این حالت را نشان میدهد. من واقعاً نگران هستم که شما میخواهید چه کا بکنید؟
همین جا هم که دیگراضافه کردم که من احتمال میدهم شما در مسافرتها که میبینیم، مردم خیلی استقبال میکنند و اجتماع زیادی دارند و تجلیل میکنند و احترام میکنند، آقای رئیسجمهور مردم مااین عین تعبیر را دارم میگویم مردم ما مسلمان ایرانی هستند، نه ایرانی مسلمان. بعد هم توضیح دادم که یعنی قبل ازاینکه ایرانی باشند مسلمان هستند و بعد ایرانی هستند. و وقتی مسلمان هستند اصول اسلامی را به هیچ قیمت و به راحتی از دست نمیدهند. شما تصورنکنید که این تجلیلها واحترامها به خاطر خدمات شما، به خاطر پرتلاش بودن شما باشد، به خاطراسلام و قرآن و امام و ولایت فقیه هست.
حالا او دارد گوش میکند ومن همینطوری صحبت میکردم تا حدود نیم ساعت صحبت کردم، 35 دقیقه صحبت کردم. گفتم حالا شما این نگرانی ما را چگونه میخواهید رفع کنید و میخواهید چه کاربکنید؟ من چه کمکی ازدستم برمیآید؟ و بعد ازاین که حرفهای آقای جنتی و گلایههای شما را شنیدم، احساس کردم لازم هست که خدمت شما بیایم و با شما صحبتی داشته باشم. حالا چه میگویی شما؟ ببینم بفرمایید چه میگویید؟
عرض کنم که خوب خیلی با مقدمات و احترام و محبت و اینها دوباره شروع کرد: که مجلس همیشه با من درگیری داشته است و درگیری دارد و به اصطلاح رعایت نمیکند.
قوه قضاییه چطوروحالا مثال که میخواست بزند مثلاً پرونده آقای رحیمی را یک قاضی راگذاشتند بعد آن قاضی گفته هیچی ندارد و قاضی راعوض کردند و یک قاضی دیگر را گذاشتند واوهم گفته هیچی ندارد عوض کردند و درعین حال هی میگویند آقای رحیمی پروندهاش فساد اقتصادی دارد، چطوره؟اومعاون اول من هست. آن معاون اول قبلی من را که برداشتند وما هیچی نگفتیم، خودش هم هیچی نگفت. گفتم آقای دکتر، آقای مشایی را بگذارکنار، بحث آقای مشایی را اصلاً نداریم، چون گفت آن معاون اول راکه برداشته، میخواست همین را بگوید. گفتم اصلاً بگذارید کنار،اصلاً بحث آقای مشایی را نداریم. من دریک مصاحبه رسمی هم گفتم که جناب آقای رئیسجمهوربرای یکی ازاطرافیانش بیش ازاندازه هزینه میکند واین را گفتم وتوی رسانهها هم آمده و دارم به خودت هم میگویم، آن بحث را بگذارکنار، من اصلاً کاری به بحث آقای مشایی ندارم.
بعد گفتم که گلایهها را شنیدم، شما آن راهحل به اصطلاح رفع نگرانی را بگو. دوباره شروع کرد که کی وکی کنارهم نشسته، اسم سه نفر را آورد که دورهم نشستند. علیه من اینجورگفتند و اینجورگفتند، آقای علم الهدی درمشهد چه میگوید، کسی درکجا چه میگوید، فلان امام جمعه چه میگوید، فلان مداح چنین میگوید! گفتم این حرفها را یک بارکه گفتم اینها را شنیدم، حالا بالاخره شما میخواهید چه کار بکنید دراین شرایط فعلی؟
به هرحال دیدم باز همان گلهگذاری وگله گذاردن و واقعاً حالا خوشبختانه من حرفها را از آقای جنتی شنیده بودم، قبلش هم بازیک جلسهای داشتم که بعضی ازدوستان که مثلاً آقای ابوترابی که نایب رئیس مجلس هستند و یکی دیگرازنمایندگان محترم و خدمتشون بودم یک سری ازمسائل مجلس را مستقیم ازخودشان شنیدم. و یک سری اطلاعات این شکلی داشتم. یکی دو بارگفتم من این حرفها را میدانم این بحثها را نمیخواهد دوباره تکرارکنید، عرض کنم که حالا بالاخره میگویی چه؟
یواش یواش هوا خیلی تاریک شد و توحیاط نشسته بودیم و دو نفری هم بودیم و دیگر، چایی آورد وخیلی احترام کرد و خیلی محبت کرد و اینها، وقتی میخواستم بلند شوم، گفتم که آقای احمدی نژاد دراین وقت، خدا میداند که، خدا را شاهد میگیرم که فقط به منظوراین که بالاخره یک مشکلی حل بشود و برای رضای خدا آمدم و دارم این حرفها را میزنم.خدایا تو شاهد هستی که من هیچ قصد و نظری و گلهای ندارم، دارم این حرفها را میزنم، شما به من جواب بده من نگران این مسئله هستم، میخواهی چه کار کنی؟
واقعاً من دو یا سه باراین را تکرارکردم، میگویم که دوبارحداقلاً حرفش را قطع کردم وتکرارکردم، که همان حرفهایی که به دیگران گفته بود به من هم میگفت. خلاصه آخرش ایشان به من گفت که: شما نگران نباشید، من خودم با آقاصحبت میکنم و موضوع راحل میکنیم و گفتم چه جوری حل میکنید؟ یعنی چه؟ یعنی چه جوری حل میکنید، چون این خیلیها رااشاره میکردم. گفت حالا بالاخره منتهی میشود که ایشان استعفا بکند ویک نفر دیگررامعرفی میکند و یک جوری کنارمیآیم با خود آقا حل میکنیم وکنارمیآییم و شما نگران نباشید و...! من دیگر واقعاً مایوس شدم ازاین حرفها و میدیدم که خیلی به جایی نمیرسد. گفتم خیلی خوب، بلند شدم وخداحافظی کردم و خیلی احترام کرد ودرماشین آمد همراه من، ولی بعد دیدیم که نه ظاهراً هیچ تغییری وهیچ احساس عوض شدنی ندیدم وهمان روش ادامه پیدا کرد.
این گزارش کار، اما، یک تحلیل چند جملهای خدمت شما عرض کنم که: ساده اندیشی است که اگرشما مثلاً فکر کنید اتفاقا پیش آمد، این جورها نیست، عرض کنم که چه جور تعبیر بکنم که به قول امروزیها، این یک پروژه است، این یک برنامه هست، هدف اصلی ازاین برنامه مسئله انتخابات آینده کشورهست، عالیترین ابزاری که در دست اینها هست وزارت اطلاعات هست. با وزارت اطلاعات برای پرونده درست کردن در مورد موافقت ومخالفت، برای کسانی که نمونهها هم داریم که رفتند با اینها صحبت کردند، که اگرحاضر باشی با ما بیایی چنان وچنین، مثلاً کمک میکنم وچه میکنم، این قبیل حرفها هم با بعضیها قبلاً زدهاند و گفتند دنبال مسئله انتخابات آینده کشور هستند، و حقیقت این است که اینها میخواهند بعد ازدور آینده درکشور درقدرت وجود داشته باشند و تفکری که خودشان دارند به نوعی این تفکر را پیاده کنند و ازامروز شروع کردند وخوشبختانه مقام معظم رهبری به قول بعضیها نقطه اصلی را پیدا کردند ودر آن نقطه اصلی دست گذاشتند.
ابزارهای اصلی را آنها گرفتند چون معاونی که آقای وزیراطلاعات کنارش گذاشت از دوستان مشایی بوده، آقای عبدالهی که شاید بعضیها شنیده باشند ازدوستان مشایی بوده، علت ناراحتی آقای احمدی نژاد بیشتر،همین مسئله بوده که چرا مثلاً این آقا را برداشتی ومیخواهند یک کسانی را دراختیارخودشان داشته باشند و اطلاعات دراختیارخودشان باشد و دراختیار باند و گروهشان باشد، اینها خبر رابگیرند که تحلیلی هست که آدم به راحتی میتواند کسانی که درجریانهای جاری کشور باشند، میتوانند تشخیص بدهند که چرا این وضعیت دارد پیش میآید؟
عرض کنم که خوب رهبری هم واقعاًهمانطورکه تفسیرنمودند وگفتند که تا موقعی که من زنده باشم نمیگذارم انحراف دراین جریان پیش بیاید، نقطه اصلی انحراف ازاین جا میخواهد شروع بشود. یعنی مجلس، بعد انتخابات ریاست جمهوری وبعدش هم حضور بانداینها درقدرت وخدای ناکرده دوباره گرفتارشدن با همان حرفهایی که حالا دردولت آقای خاتمی کم و بیش ودولت اینها بندرت ازآنها اگراین باندها بیایند بدترازآنها خواهند بود.
به دلیل حرفهایی که آدم ازمشایی و دیگران که دریک باند هستند شنیدیم، بنابراین آن طرف قضیه درتحلیل اگربخواهیم بحث بکنیم، آن طرف قضیه واقعاً یک پروژه هست و یک طرحی است که با این ترتیب میخواهند جلوبروند وکاری بکنند که بتوانند رهبری را تضعیف بکنند، این طرف هم مقام معظم رهبری خوشبختانه ایستادند و به استحکام فرمودند که من کوتاه هم نمیآیم و این را شنیدم که من دراین مسئله کوتاه نمیآیم. ایستادهام و کوتاه نمیآیم.
بحث را ختم میکنم که خیلی که طول کشید، دیروزهم در جلسه جامعه همین بحثها انجام گرفت و به هر حال منتهی شد به این که کسانی هم میتوانند مطالب را به ایشان منتقل کنند وحالا لسان نصیحت، موعظه، تهدید، هرچه به نحوی که، یک جمله هم من بگویم که توی حرفهایی که به ایشان گفتم که آقای دکتر! من دلم نمیخواهد که این تعبیر را بگویم ولی دارم میگویم که این بازی، این بازی که شروع شده است خیلی خطرناک است و برنده ندارد. و هم برای شما ضرردارد و هم برای رهبری ضرردارد وهم برای نظام ضرردارد. بازی خیلی خطرناک را شروع کردهاید. این راهم من بگویم به شما. که البته در میان صحبتهایش در جوابها گفت که من برای خدا کار کردم وبرای خداکارمیکنم یعنی که ازخودم حرف زدم، یک حرف هایی که معلوم بود که میخواهد بعضی ازحرفهای من را جواب بدهد، داشت.
حالا امیدواریم که انشاءالله این پروژه هم به قول امروزیها و برنامه هم که آنها هستند من نمیدانم، اگر این همان مصداق فتنه بزرگتر است، یک جوری حل بشود. اگرمصداق آن فتنه هم نیست، یک جوری حل بشود که صلاح خیر وصلاح اسلام و مسلمین باشد. به من گفت من با آقا حل میکنم و اینطوری میخواست که من را راضی کند که بالاخره من میآیم. تا دوشنبه ببینیم جریان اینها به کجا منتهی میشود.
1403/8/5 18:56
1403/8/4 21:22
1403/6/14 11:42
1403/5/28 9:56
1403/5/8 10:59
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
نام *
ایمیل *
وبلاگ
دیدگاه
سخن سردبیر
سخن تازه
سخن داغ
شهرهای شمالی
گوناگون
ادبیات
نیم نگاه
دلمشغولی ها
خواب ننه آقا
بسته خبری
دلنوشته ها
سرگرمی ها