تاریخ انتشار: 1399/6/23 8:55     /     کد خبر : 3756     /     دسته خبر : حوادث
به گزارش خبرنگار رکنا، دوازده اسفند ماه سال 92،پدر غزاله 19 ساله با مراجعه به کلانتری 103 گاندی، مفقود شدن ناگهانی دخترش را به پلیس اطلاع داد و چندین نفر را بعنوان مظنون معرفی کرده و تحقیقات پلیسی برای یافتن ردی از غزاله آغاز شد.
در تحقیقات مشخص شد که آخرین تماس های غزاله با پسر مورد علاقه او به نام آرمان برقرار شده بود.همین سبب شد پلیس به آرمان مظنون شده و او را تحت بازجویی قرار دهد.
با گذشت ده روز از مفقود شدن غزاله بالاخره آرمان لب به اعتراف گشود و گفت:«روز حادثه غزاله برای دیدن من به خانه مان آمد اما موقعی که داشت بیرون می رفت چون عجله داشت،در راهرو و راه پله ها سر خورده است
متهم که در ابتدا ادعا کرده بود غزاله به دلیل زمین خوردن بیهوش شده بود و او از ترس اینکه خانواده اش متوجه حضور غزاله در خانه شوند، پیکر غزاله را به سطل زباله منتقل کرده است؛ در ادامه جلسات بازجویی مطالب دیگری گفت:«آن روز وقتی غزاله به دیدن من آمد،با هم بحثمان شد.غزاله می خواست بار دیگر ارتباطمان را از سر بگیریم اما من مخالف بودم.برای همین او عصبانی شد و من را هول داد و من هم او را هول دادم و سرش به لبه تخت خورد. بعد با میله بارفیکس چندین ضربه به سر او زدم.سپس کیسه زباله روی سر و ایش او کشیدم و دور آن چسب زدم و با یک چمدان به سمت سطل آشغال بردم و داخل سطل انداختم و برگشتم.»
مطابق اطلاعاتی که متهم در اختیار ماموران قرار داد،محل دپوی زباله ها مورد وارسی قرار گرفت اما هرگز اثری از جسد غزاله پیدا نشد.این در حالی بود که دوربین های مدار بسته تصویر آرمان را هنگام کشیدن چمدان قرمز از خانه شان به ثبت رسانده بود.
متهم در دادگاه محاکمه شد و بار دیگر همان اظهارات اول خود را بیان داشت که غزاله موقع بیرون رفتن از خانه از راه پله ها سقوط کرد و اعتراف خود مبنی بر درگیری با غزاله را پس گرفت.
خانواده غزاله تقاضای قصاص متهم را کردند و دادگاه با در نظر گرفتن ادله موجود در پرونده،حکم قصاص را صادر کرد و آرمان پای چوبه دار توانست از خانواده غزاله مهلتی دیگر بگیرد.
پیش از موعد زمان اجرا ابهامات جدیدی در پرونده مطرح شد که سبب شد دو قاضی صادر کننده حکم اعلام تردید در حکم خود کنند.
ابهاماتی مثل اینکه دفترچه بیمه غزاله بعد از حادثه دو بار تمدید شده بود.صفحه فیس بوک او 6 ماه پس از حادثه بسته شده بود و 9 ماه بعد هم مرخصی او از دانشگاه تمدید شده بود. آیا همه این ها می توانست گواه زنده بودن غزاله باشد؟
برای رفع شبهات به وجود آمده،پرونده قتل غزاله بار دیگر برای رسیدگی راهی دادگاه کیفری یک استان تهران شد و متهم صبح روز شنبه بار دیگر در دادگاه از خود دفاع کرد.
صبح روز شنبه رسیدگی به پرونده قتل غزاله بار دیگر در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران آغاز شد.
در ابتدای جلسه رسیدگی که به ریاست قاضی بابایی و با حضور رضایی قاضی مستشار برگزار شد ابتدا ،اختیاری ،نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد که یک ساعت طول کشید.
نماینده دادستان با قرائت کیفر خواست طولانی که مدت یک ساعت از زمان دادگاه را به خود اختصاص داد با اشاره به روند تحقیقات پرونده و پاسخ به ابهاماتی که قضات دیوان عالی کشور مطرح کرده بودند، برای متهم مجددا تقاضای قصاص کرد.
وی در بخشی از کیفرخواست قرائت شده گفت: آرمان متولد ۱۹ اسفند ۷۴ که حالا دانشجوی ارشد رشته مهندسی پزشکی است متهم است ۱۲ اسفند ماه سال ۹۲ غزاله ۱۹ ساله را در خانه پدری اش در خیابان میرداماد کوچه البرز کشته است. متهم فاقد سابقه و بنا به تشخیص پزشکی قانونی واجد قوه تمیز بوده است. وی با اشاره به چگونگی تشکیل پرونده گفت: در ساعت ۲۲ دوازدهم اسفند ماه سال ۹۲ پدر غزاله با مراجعه به کلانتری ۱۰۳ گاندی مدعی شده دخترش در ساعت ۱۵ از خانه خارج شده و به مطب دکتر پوست در خیابان ظفر رفته که ناپدید شده و گوشیش خاموش شد است. پدر غزاله گفته اواواخر مزاحم داشته و احتمال ربودن وی مطرح است که یک روز بعد پدرش بار دیگر در پلیس آگاهی می گوید منشی دکتر گفته وقتی غزاله به مطب رفته به او گفته یک ساعت بعد نوبتش میشود و به همین خاطر او مطب را ترک کرده است. فیلم ضبط شده نیز بررسی شده که نشان می دهد غزاله مطب را ترک کرده و تلفنی به یکی از دوستانش گفته به دیدار پسری به نام آرمان می رود.
وی ادامه داد : پدر غزاله با مراجعه به پایگاه سوم گفته ما دوربین ها را بررسی کردیم و مشخص شد غزاله ساعت ۱۶ سوار تاکسی شده و راننده او را در آریاشهر نبش خیابان کاشانی از ماشین پیاده کرده است .در تاریخ ۱۴ اسفندماه آرمان احضار می شوند او میگوید دو سال قبل در سفر خانوادگی در ترکیه غزاله را دیده و با او آشنا شده است. او می گوید از طریق تلفن ،پیامک و یاهو با هم ارتباط داشته اند و آخرین بار یک یا دو ماه قبل همراه دوستانش او را ملاقات کرده بود. اما دوازدهم اسفندماه غزاله با او تماس گرفته و گفته نزدیک خانه آنها ست. آرمان در بازجویی ها گفته من از آیفون بیرون را نگاه کردم اما غزاله را ندیدم .به همین خاطر پیش برادر کوچکم رفتم و به خاطر مصرف داروی ضد آلرژی فصلی خوابم برد .سپس غزاله با من تماس گرفت اما گوشی قطع شد. خودم با او تماس گرفتم.او گفت وقت دکتر عقب افتاده و می خواهد به خانه مان بیاید .
نماینده دادستان گفت: آرمان گفته بود پدر و مادرم از رابطه ما مطلع بودند تا اینکه در 20 اسفندماه دستور جلب آرمان به اتهام مخفی کردن غزاله صادر شد. او در در اداره یازدهم گفت: رابطه ما از دو سال قبل شروع شد و رابطه ما همراه با چالش بود. آن روز او چند بار با من تماس گرفت چون خواب بودم جوابش را ندادم .آخرین بار با ر با او تماس گرفتم و گفت مقابل خانه ماست.
صبر کردم مادرم از خانه خارج شد. در را باز کردم و غزاله به خانه مان امد. با هم صحبت کردیم. اما یکباره گفت دیرش شده. من او را بدرقه کردم و در را بستم اما یکباره صدای جیغش را شنیدم. او به خاطر خیس بودم پله ها سرخورده بود. صورتش خونریزی داشت .او را به داخل خانه اوردم. به دور او کیسه زباله کشیدم و آن را در چمدان گذاشتم و به میدان مینا بردم .سپس برگشتم و خون راه پله را پاک کردم .
متهم مدعی است تحت شکنجه روانی به قتل اعتراف کرده که این ادعا از سوی بازپرس پرونده مردود است. وی در ادامه به ششمین ایراد مطرح شده ممانعت از رسیدگی به پرونده در دادگاه اطفال است . اولین بازجویی بیستم اسفند ماه صورت گرفته که آرمان به سن ۱۸ سالگی رسیده بود. هفتمین موضوع لایحه ارسال شده از سوی متهم است که در تاریخ ۳۰ شهریور ۹۷ خطاب به دادستان عمومی اتهاماتی را به افراد مختلف منتسب کرده که سرپرست دادسرای جنایی شخصا وی را احضار کرده تا درباره آن سوال کند. که آرمان گفته بود از همه کسانی که از آنها نام بردم عذرخواهی میکنم. برای زنده ماندن چنین حرفی را زدم چون وکیلم این حرفها را به من یاد داده بود. کمیسیون سه نفره پزشکی قانونی اعلام کرده دلیلی بر اختلال روانی ارمان وجود ندارد و او به کمال رشد عقلی بوده و تمام تلاش خود را برای پنهان کردن واقعیت به کار بسته است.
به گزارش خبرنگار ما، سپس پدر و مادر غزاله برخاستند و درخواست قصاص را مطرح کردند. پدر او گفت : همسرم بیمه خویش فرما بود و دخترم تحت پوشش او قرار داشت .اینکه دفترچه بیمه او بعد از ناپدید شدنش اعتبار خورده ناشی از یک اشتباه بوده است .مادر غزاله درباره مرخصی تحصیلی دخترش گفت: بعد از سه ماه از ناپدید شدن دخترم از دانشگاه با من تماس گرفتند و من به آنجا رفتم و گفتند مرخصی او تمام شده است. غزاله می خواست از ایران خارج شود. به همین خاطر مرخصی تحصیلی گرفته بود. من در دانشگاه حالم بد بود که ماجرا را برای مسئول دانشگاه تعریف کردم و آنها گفتند میتوانم یک ترم دیگر مرخصی بگیرم .
سپس زمانی ، وکیل اولیای دم به دفاع پرداخت و گفت: سه بار اعاده دادرسی و یک بار فرجام خواهی در این پرونده مطرح شده و چهار بار دیوان عالی کشور حکم قصاص را تایید کرده است. حدود ۲۰ قاضی نظر به قصاص داشتند . از نظر من آرمان مستحق قصاص است. اولین ایراد مطرح شده به حکم قصاص موضوع اعمال ماده ۹۱ است و اینکه آرمان هنگام ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال داشته است . دوبار پزشکی قانونی در این باره اعلام نظر کرده. یکبار در مرحله بازپرسی و یکبار در دادگاه که پزشکی قانونی به صراحت این موضوع را رد کرده و آرمان را مشمول ماده ۹۱ نمی داند. او هنگام ارتکاب جرم ۱۵ سال نداشته .بلکه فقط 7روز به پایان ۱۸ سالگی اش مانده بود. آن روز آرمان در غیاب پدر و مادرش او را به خانه شان کشانده و برای برادرش در داخل اتاق، بازی کامپیوتری گذاشته تا سرگرم شود و او بتواند نقشه اش را اجرا کند .حتی وقتی درگیری میان آنها بالا گرفته و گلدان شکسته و برادرش که غرق بازی کامپیوتری بوده متوجه ماجرا شده او را بار دیگر به اتاقش فرستاده است و چون جسد پشت مبل قرار داشته برادر کوچکش آن را ندیده است.
وی ادامه داد: دو نفر از قضات صادرکننده حکم نیز، شش یا هفت سال بعد از صدور حکم و در شب اجرای حکم از نظر خود برگشتند که این موضوع عجیب است.
با پایان دفاعیات این وکیل، پدر غزاله با عصبانیت برخاست و روبه پدر آرمان گفت :من با شما دشمنی دارم و آیا تقاضای پول کرده ام؟ که پاسخ منفی شنید. او روبه قاضی گفت پس چه دلیلی دارد که به دانشگاه بروم و مرخصی بگیرم؟
سپس آرمان در جایگاه ویژه ایستاد. وی که پاهایش را به آرامی روی زمین تکان میداد و حالتی به شدت مضطرب داشت به قضات گفت : من غزاله را نکشتم و اتهام را قبول ندارم .
قاضی گفت :چند بار قبلاً به قتل اعتراف کردی. این اعترافات را قبول نداری؟ که آرمان گفت : من اولین اعتراف در پلیس آگاهی را قبول دارم. من از مدرسه به خانه آمدم و ناهار خوردم. میخواستم بخوابم که گوشی موبایلم زنگ خورد .غزاله گفت وقت دکتر او به یک ساعت بعد افتاده . او گفت بیا تا یکدیگر را ملاقات کنیم. آن روز دوشنبه بود . گفتم چهارشنبه با هم قرار داریم اما گفت میخواهد به خانه مان بیاید. او به اصرار خودش به خانه مان آمد. با هم صحبت کردیم. او کتاب سوئدی روی میز را دید و چون او میخواست از ایران برود به همین خاطر در این باره با هم صحبت کردیم .چند بار گوشی موبایل او زنگ خورد. یک بار یک دختر و بار دیگر یک پسر بود که با هم صحبت کردند. او هنوز وقت داشت اما یکباره تصمیم گرفت از خانه بیرون برود که پایش سر خورد و زمین افتاد. او عجله داشت.
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره علت درگیری و عصبانیت با بغض گفت: من آن روز اصلا عصبانی نشدم. من ۷۶ روز را تنهایی در سوییت انفرادی بودم و به من میگفتند پدر و مادرم در سوییت انفرادی کناری هستند و آنها را شکنجه میدهند .آنها می گفتند میخواهند برادر کوچکم را هم بگیرند .به همین خاطر قتل را گردن گرفتم. من در آن زمان بچه بودم. چیزی نمی فهمیدم .
وی حالی که گریه می کرد، گفت: وقتی غزاله میخواست از خانه بیرون برود من مقابل در رفتم .خانه مان در طبقه چهارم است .او خداحافظی کرد و من در را بستم که صدای جیغ او را شنیدم .در را باز کردم و دیدم از بالای پله ها افتاده .من او را صدا زدم. ترسیده بودم .نمیدانم چطور شد.خیلی سریع او را به داخل خانه آوردم و روی پادری گذاشتم. دستم خونی بود فرش را کنار زدم.
در این میان قاضی به وی تذکر داد و گفت شما وانمود به گریه کردن میکنید و فیلم بازی میکنید اما هنرمند خوبی نیستید .بهتر است حقیقت را بگویید.آرمان که دستش را روی سرش گذاشته بود گفت : باور کنید راست میگویم .من او را بغل کردم و به داخل خانه آوردم. با التماس به او میگفتم بیدار شو اما به هوش نمیآمد. من ترسیده بودم به همین خاطر میخواستم او را از خانه بیرون ببرم.
قاضی گفت: در اعترافات اولیه گفته بودی او در راه پله افتاد . چطور خون روی دسته کمد و دستگیره ها و میله بارفیکس کشف شد که آرمان پاسخ داد: نمیدانم چطور دستگیره ها خونی شده است. میله بارفیکس را سالها در خانه داشتم که کج بود. آن وسیله بازی من بود .شاید وقتی میری در اتاقم دستم خونی بود به میله بارفیکس زده ام.وی با صدای بلند روبه قضات گفت: هفت سال از زندگی ام رفت و نابود شد. من گفته بودم غزاله را به داخل سطل زباله انداختم .در آن مسیر ۱۴ دوربین مداربسته وجود داشت اما دوربین ها چک نشد.
آرمان در پاسخ به سوال قاضی درباره اینکه هنگام انتقال جسد به سطل زباله می دانستی که او زنده است یا نه گفت :نمی دانم مرده بود یا زنده.صدای نفس های او را در خانه و موقع انداختن او در سطل زباله می شنیدم. من رانندگی بلد نیستم . آن را داخل چمدان گذاشتم و بی هدف در خیابان راه میرفتم .من حماقت پشت حماقت کردم و حالا بعد از ۷ سال متوجه شدم باید به اورژانس تماس میگرفتم. باور کنید من دیوانه شده بودم . من فکر میکردم مثل یک بازی کامپیوتری است که در آخر ری استارت می شود و همه چیز به حالت اول برمی گردد و غزاله از سطل زباله بلند می شود و به خانه اش می رود.
او در مورد اختلافش با غزاله گفت نیز گفت: ما اختلافی با هم نداشتیم .ما در سفر ترکیه با هم اشنا شده بودیم. در مدت 2سال سه بار رابطه مان تمام شد اما هر بار خودش برمیگشت. اولین بار من به او اصرار کردم اما دوباره آخر خودش به سراغم آمد .من چرا باید به او آسیب میزدم.
قاضی درباره نامه ای که غزاله نوشته بود پرسید و گفت : غزاله از خدا خواسته بود تا از دستت خلاص شود.چرا چنین نامه ای را نوشته بود که آرمان گفت من به او آزار نمی رساندم. مادر غزاله گفت :این پسر دخترم را تهدید کرده بود.
قاضی گفت چرا غزاله وقتی از خانه تان بیرون رفت را از آسانسور استفاده نکرد با پله ها رفت در حالی که عجله داشت .آرمان گفت نمیدانم .
قاضی گفت در بازسازی صحنه جرم لکه های خون در پشت فرش کشف شد که با واکس مخفی شده بود .قسمتهایی از کاغذ دیواری که خون روی آن پاشیده بود نیز کنده شده بود. این حالت در دو شرایط ایجاد می شود. اول اینکه با جسم سخت به کسی ضربه بزنید و دوم اینکه شخصی با قصد خون را به در و دیوار بمالد. اگر شخص مصدوم در حال خونریزی را به داخل خانه بیاورید فقط کف خانه خون آلود میشود.پس چرا لکه های خون روی دیوار و زیر فرش پاشید که ارمان گفت نمی دانم.
قاضی گفت: چرا با دوستت تماس گرفتی. آرمان پاسخ داد: ترسیده بودم .می خواستم تا به خانه مان بیاید اما نیامد. فردا در مدرسه همه چیز را به او گفتم .گفتم در پله ها سرخورده اما باور نکرد . سپس به او گفتم با میله بارفیکس به سرش زده ام اما بازهم باور نکرد. قاضی گفت: پس چطور حاضر شد با تو بیاید که آرمان جواب داد، به اصرار من آمد تا سطل زباله را بگردیم.
قاضی گفت دوستت گفته آخرین بار وقتی آرمان را دیدم به او گفتم با غزاله آشتی کردی ؟ که گفت کار را تمام کردم و با میله بارفیکس او را کشتم .آرمان این اظهارات را انکار کرد و گفت : این ادعا بیشتر شبیه فیلم سینمایی است .
قاضی گفت زمانی که این ادعا را با دوستت مطرح کردی هنوز پلیس آگاهی تو را نگرفته و به ادعای خودت شکنجه نکرده بود. حالا چه دفاعی داری؟ آرمان گفت: نمی دانم چطور ثابت کنم بی گناهم.
قاضی گفت : تو مدعی هستی غزاله را داخل کیسه گذاشتیم و حدود ۱۲ دقیقه طول کشید تا آن را به سطل زباله انداختی. هر کسی میداند اگر یک نفر را ۱۲ دقیقه در داخل کیسه زباله و در چمدان بگذارد خفه می شود. در آن زمان این موضوع را نمی دانستی .آرمان گفت: من آن زمان دبیرستانی بودم. عقلم نمیرسید چنین کار احمقانهای کردم.
پدر آرمان برخواست و گفت معدل او 37/7 بود که آرمان با صدای بلند گریه کرد و گفت :من پشت سر هم اشتباه کردم .وقتی مادرم به خانه ما آمد از آسانسور آمد و آثار خون روی راه پله ها را ندید.
قاضی گفت :چرا سراغ خانواده غزاله نرفتی که پاسخ شنید: من نمی خواستم پدر و مادرم متوجه شوند دوستم را به خانه مان آوردهام و اعتمادشان را از دست بدهند .خط قرمز آنها این بود که دوستانم را به خانه مان بیاورم .
سپس حسینی وکیل آرمان به دفاع پرداخت و گفت: من به نمایندگی از آرمان و خانواده اش از خانواده غزال تقاضا دارم تا به جوانی آرمان رحم کنند و او را ببخشند . در دادگاه نمانده داستان نماینده دادستان از طرف اولیای دم نیز دفاع کرده است اما من ایراداتی در این پرونده دارم.
او در شرح این ایرادات گفت:« یکی از ارکان قصاص جزم است که خانواده اولیای دم در این پرونده جزمیت ندارند.حتی پدر غزاله در مرگ دخترش تردید دارد چون راننده های تاکسی گفته اند او در حوالی آریا شهر پیاده شده است.»
قاضی گفت: اولیای دم تفاضل دیه را پرداخت کرده اند و این نشان دهنده جزم انها برای اجرای قصاص است.
وکیل متهم در طرح ایراد بعدی گفت :علت بسته شدن فیس بوک را باید از شرکت فیس بوک بررسی کرد . نماینده دادستان چند دلیل مطرح کرده که در آن تردید جدی وجود دارد .اما اقرار موکل من آشفته است. او یک بار گفته خوابیدم ، یک بار گفته با میله آهنی زدم و بار دیگر گفته در راه پله ها سر خورد. او ۷۶ روز در حالی که زیر ۱۸ سال سن داشته در سوئیت انفرادی بوده است .غزاله برای اینکه با همسایه ها روبرو نشود از آسانسور استفاده نکرده و از پله ها رفته است.»
وکیل متهم در ادامه گفت:«در این پرونده علت مرگ روشن نیست و خانواده غزاله در ابتدا علت مرگ را خفگی اعلام کرده بودند. آنها اجازه ندادند تا دادگاه علت فوت را تشخیص دهد. علی رغم اظهارات نماینده دادستان در این پرونده شتاب زده عمل شده است . بازسازی صحنه جرم صورت نگرفته و ابهامات زیادی وجود دارد. در پرونده هایی دیده شده مردی میگویند جسد همسرش را در رودخانه انداخته و اعدام می شود اما دو سال بعد فرد دیگری به قتل اعتراف کرده است. اگر چنین اتفاقی رخ دهد چه می شود. از طرفی رابطه علیت در مرگ وجود ندارد و ما هنوز علت مرگ را نمی دانیم آیا علت مرگ ضربه به سر، سر خوردن در پله ها و افتادن به سطل زباله بوده است یا اتفاق دیگری رخ داده .وقتی علت معلوم نیست نمی توانیم درباره آن اظهار نظر کنیم .در حیات و ممات غزاله تردید جدی وجود دارد .
این وکیل گفت: آرمان حاضر است سالها در زندان بماند تا تحقیق روشن و بی گناهی او ثابت شود .
سپس مشاور دادگاه لایحه ای را به قضات ارائه داد که در آن نوشته بود: معدل دبیرستان آرمان بسیار کم بودم. اگرچه پدر و مادر او دندانپزشک و دارای مدارج عالی هستند اما گزارش مسابقات ورزشی او نشان میدهد عدم تمرکز ،انزوا و عدم تمایل به تعامل با دیگران دارد و مکرر رفتاری کودکانه داشته است . حتی غزاله به دوستانش گفته بود او رفتاری بچه گانه دارد .او روحیه گروهی و تیمی نداشته و بعد از افتادن او به زندان مشکلاتش بیشتر شده و به همین خاطر نمیتواند در صحبت هایش تمرکز داشته باشد.او درونگرا و منزوی شده و به همین خاطر هم توانسته در زندان ادامه تحصیل دهد . پزشکی قانونی اعلام کرده او اختلال ندارد اما معمولا اختلالات روانی بعد از سن بلوغ بروز می کند.
سپس آرمان برای اخرین دفاع پشت تریبون قرار گرفت و گفت: من اشتباه کردم اما قاتل نیستم. من آن زمان بچه بودم و نفهمیدم چکار می کنم.
در ساعت 13:30 جلسه دادگاه پایان یافت و قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
پدر آرمان در پایان جلسه دادرسی از رئیس دادگاه سه دقیقه وقت خواست تا اظهاراتی را بیان دارد. وی در این پرونده سمتی ندارد اما رئیس دادگاه این فرصت را به او داد تا ناگفته هایش را بیان دارد و او گفت:« قبل از هر چیز از دکتر شهریاری رئیس دادسرای جنایی تشکر می کنم. اگر تلاش و وساطت ایشان نبود شاید همان بار اول که آرمان پای چوبه دار رفت، حکم اجرا می شد و الان پسرم زیر خاک بود.اما از نماینده دادستان گلایه دارم.چون در جلسه فعلی صراحتا بیان داشتند که فیس بوک بعد از شش ماه خود به خود بسته می شود اما کارشناس فضای مجازی باید در این مورد اظهار نظر کند و این موضوع باید دقیق مورد بررسی قرار گیرد که آیا واقعا فیس بوک بعد از شش ماه که مورد استفاده قرار نگیرد،خود به خود غیرفعال می شود یا خیر.
همچنین نماینده دادستان نه یکبار بلکه بدفعات به صورت تلقینی نکاتی را مطرح کردند که آرمان با ضربات محکم به سر غزاله ضربه زده است.» وی در ادامه گفت:«روز حادثه یک اتوموبیل ام وی ام منتظر غزاله بود که از راننده آن تحقیق به عمل نیامده است.» در این لحظه نماینده دادستان اظهار کرد که از آن راننده تحقیق شده است ولی پدر آرمان مستندا اعتقاد داشت که از راننده دیگری به اشتباهی تحقیق شده است.
همچنین او با اشاره به اینکه در مواردی علائم حیاتی به فرد، حتی در شرایط حاد بعد از ساعت ها برگشته است گفت: «در جلسه امروز دادگاه گفته شد، فرد بعد از هفت و نیم دقیقه نفس نکشیدن مبتلا به مرگ می شود که این نظریه در حالی مطرح شد که اشراف داشتن به مسائل پزشکی در این زمینه اهمیت دارد. بعنوان مثال فردی که اعدام شده بود و پزشک هم مرگ وی را تایید کرده بود ولی ساعتها بعد بدون اینکه نفسی کشیده باشد در سردخانه زنده می شود. در این پرونده باید هر مسئله ای تخصصی از سوی کسانی که کارشناس هستند بررسی شود.همچنین پزشکی قانونی در مورد سن زیر هجده سال آرمان و درک قبح عمل و کمال رشد عقلی وی نظری نداده است.»
1403/4/3 9:35
1402/9/23 17:22
1402/7/28 14:25
1402/7/23 23:47
1402/1/11 17:3
1403/7/9 5:21
1403/6/11 16:46
1403/5/22 15:53
1403/5/13 0:19
1403/5/7 10:22
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
نام *
ایمیل *
وبلاگ
دیدگاه
سخن سردبیر
سخن تازه
سخن داغ
شهرهای شمالی
گوناگون
ادبیات
نیم نگاه
دلمشغولی ها
خواب ننه آقا
بسته خبری
دلنوشته ها
سرگرمی ها